روایت محسن پناهپوری برادر شهید تروریستی زاهدان🔹
"اول از همه میخواهم از این فرصت استفاده کنم و خدمت مقام معظم رهبری که برای خدمت به ملت شهیدپرور ایران تلاش میکنند، سلام و عرض ادب داشته باشم🌹. من برادر کوچکتر شهید علیرضا پناهپوری هستم، اما چون فاصله سنی زیادی نداشتیم، صمیمیت خاصی بین ما وجود داشت."
مسیر زندگی علیرضا با من فرق میکرد، هر دوی ما دوست داشتیم نظامی باشیم به همین دلیل من به واسطه اتفاقات و عشقی که داشتم در ارتش استخدام شدم و علیرضا به فاصله کمی پس از من، در سپاه پاسداران استخدام شد👌
محسن، شور و علاقه برادر شهیدش به خدمت را اینگونه توصیف میکند: "علیرضا از همان ابتدای دوران خدمت به فعالیت در یگانهای عملیاتی علاقه داشت، او از کار اداری و پشت میزنشستن خوشش نمیآمد☝️؛ او همیشه دوست داشت در خارج از شهرستان و در مناطق سخت خدمت کند، او عاشق سپاه و شهادت بود."🕊
برادر شهید پناهپوری درباره مأموریتهای مختلف برادر شهید خود میگوید: "به محض اینکه مأموریتهای شمال شرق سپاه مطرح شد، علیرضا داوطلب حضور در این مناطق شد که در یکی از همان از عملیاتها به درجه جانبازی نائل شد💔. پس از آن داوطلب حضور در جبهه نبرد سوریه شد، من هم در این کشور در چند مرحله با علیرضا همراه بودم."
روایت محسن از آخرین وداع برادر شهیدش اینگونه است: "او هیچوقت خداحافظی نمیکرد، اما در مأموریت آخر در سیستان و بلوچستان، حال و هوای دیگری داشت😔، طوری که چهره او با مأموریتهای قبلی فرق داشت.
او در آخرین وداع خود طور دیگری سخن میگفت، شاید میدانست بازگشتی ندارد، سفارش زیادی درخصوص تربیت فرزند و همسرش کرد و رفت💔. ما مادر بیماری داریم و علیرضا بسیار نگران او بود و دائم از محل مأموریت سراغ احوال مادر را میگرفت.
او به راهی که انتخاب کرده بود، عشق میورزید، او راهش را آگاهانه انتخاب کرد؛ علیرضا شجاعانه رفت و شجاعانه جنگید✌️ و مظلومانه شهید شد.
شهید علیرضا پناهپوری🌹
یادشون با صلوات
═▩ஜ••❄️💝❄️••ஜ▩═
@rasooll_khalili
═▩ஜ••❄️💝❄️••ஜ▩═