...صدای مداحی محمدحسین می آمد.روضه و تک خواندن تمام شد و سینه زنی شروع شد.دل تو دلم نبود که بروم کنار دست محمدحسین بایستم و شروع کنم به سینه زنی;اما باید بیرون می ماندیم.روز چهارم ماه محرم بود که احمد,صابر,دایی مسعود ورضا گفتند:"بریم مشهد".
با ماشین من راهی این سفر شدیم و تمام لحظاتش برای ما خاطره شد .
از رسیدن دم سحر به نیشابور و رفتن به خانه بابابزرگم گرفته تا اجاره کردن یک خانه خیلی کثیف در مشهد که بعد از برگشتن خدا را شکر کردیم که آنجا مریض نشدیم و شیرینی زیارت حرم امام رضا علیه السلام که حال و هوای همگی ما را بهتر کرد.روز هشتم از مشهد برگشتیم و نماز صبح روز تاسوعا را در صنف خواندیم.بعد از نماز آن قدر خسته بودم که ترجیح دادم زیارت عاشورا را داخل ماشین گوش دهم ....
💥کپی با ذکر صلوات و نام شهید رسول خلیلی جایز است
#رفیق_مثل_رسول
🆔
@Rasoulkhalili