🚗سفربه کرمانشاه
🔹...بامهدی،امین،علی،صابرقرارگذاشتیم برای تعطیلات به کرمانشاه برویم،ما برای مسافرت بهانه نمی خواستیم ؛ اما بچه ها گفتند:«شیرینی ماشینی که تازه خریدی ،بریم مسافرت».با ذوق قبول کردم.
📞امین با خانوادش هماهنگ کرد...خانواده امین با مهربانی برای اینکه ما راحت باشیم، خانه عمو یا دایی امین را به ما دادند...
😁یکی دوروز که آنجا بودیم ،خانه رازیرورو کرده بودیم. تمام وسایل سفر. ، چیزهایی که خریده بودیم،تنقلات و خوردنی ها🍡🍣
دورتا دورمان ریخته بود🤦🤦؛ولی روز آخر به قول امین خانه را مثل خانه عروس تمیزکردیم😎....
👌مادرامین پیشنهاد داد برای روز آخر باهم خارج از شهربرویم.....
دوماشین شدیم و راه افتادیم . طبیعت زیبا ، بناهای تاریخی، مناطق عملیاتی وبهترین جا، بازارچه مرزی بود . کنارخانواده سعی می کردیم تمام حریم و حدود خودمان را رعایت کنیم .
✨یادمان مرصاد آخرین جایی بودکه باهم رفتیم...خانواده براخرید رفتند ماهم رفتیم داخل پارک...
🌷قبل ازناهار من ،امین، علی و مهدی رفتیمسراغ تاب و سرسره بازی. چند بچه محلی مات به ما نگاه می کردند.
📸یکی از آنها
که دختر بچه خیلی نازی بود. آمد و گفت:«میشه منم با شما بازی کنم؟»
سوارتابش کردیم وبعد باهم چندتا عکس انداختیم...
📚 کتاب
#رفیق_مثل_رسول
💥کپی مطلب با ذکر صلوات و آیدی کانال و نام شهید رسول خلیلی جایز است.
🆔
@Rasoulkhalili