نکند بخاطر گناه در صحنه نبرد بترسم یکی از دعاهایی که همیشه داشت این بود که در صحنه نبرد نترسد و نلرزد.🍃 حتی به من هم می گفت برایش این دعا را بکنم. در حرم حضرت زینب (س) بودیم می گفت: « از خانم بخواه زانوهای ما رو سفت کنه تا نلرزه! » در مأموریت چندین و چندبار در این مورد صحبت می کرد. حتی چندشب قبل از عملیات هم می گفت : «می ترسم بخاطر گناهانم در صحنه درگیری پاهایم بلرزد! » در عملیاتی که منجر به شهادتش شد اگر از همراهانش بپرسید می گویند فوق العاده شجاعت و دلیری از خود نشان داد. نه تنها خودش می رزمید حتی با اینکه مسئولیت او نبود، شهید مسافر به همرزمان و دوستانی که برای اولین بار در صحنه درگیری واقعی حاضر شده بودند و کمی دلهره داشتند تک تک سرکشی می کرد و قوت قلب و روحیه می داد. آن هم زیر آتش سنگین جهنمی های دشمن که تا کسی آن را از نزدیک لمس نکند ترس و دلهره آن را نخواهد فهمید! آن شب شهید مسافر یک جا بند نبود و به قول بچه ها غوغا کرد. به نظرم شجاعت و ثابت قدمی اش عنایت حضرت زینب (س) بود. 📚برشی از کتاب ساقیان حرم خاطرات شهید مدافع حرم 🌹 یادش با ذکر