ترکش خورده بود ، روی زمین افتاده بود و زمزمه می‌ کرد دوربین رو برداشتم‌و رفتم بالا سرش داشت آخرین نفس هاشو می‌زد ازش پرسیدم: برادر این لحظات آخر چه حرفی برای مردم داری؟ با لبخند گفت از مردم میخوام وقتی برای خط کمپوت می‌ فرستند، عکس روی کمپوت‌ ها رو جدا نکنند گفتم داره ضبط میشه برادر یه‌حرف بهتری بگو ... با همون لبخند گفت: آخه نمی‌ دونی سه بار به‌ من رب گوجه افتاده ... سلامتی همه جانبازان ، شیمیایی‌ ها و جانبازان مغز و اعصاب صلوات𑁍 @rastegarane313