🍃🌺🌺🍀🌻🍀🌺🌺🍃 *سلام و ارادت...؛* شبتون آرام.... توام با محبت و مودت...؛ الهی دورهمی تان سرشار از عشق و لذت بوده و هر رنج و کدورتی دور باد....؛ *ان شاءالله* ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، داستان امشب را تقدیمتان مینمایم. ۱۴۰۱/۱۰/۲۱ *دستانی که کمک میکنند بهتر از لبهایی است که دعا میکنند* قدمای کلام آورده اند: دو برادر ؛ مادر پیر و بیماری داشتند. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و آن دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد. چندی که گذشت برادر صومعه نشین ؛ مشهور عام و خاص شد و از اقصی نقاط دنیا، عالمان و عرفا و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر می‌کرد فرصت همنشینی با دوستان قدیم هم را نیز از دست داد و یکسره به امور مادر می‌پرداخت. برادر صومعه نشین کم کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادر است چرا که او در اختیار مخلوق است و من در خدمت خالق، و من از او برترم! همان شب که این کلام در خاطر او بگذشت، هاتفی را در خواب دید که وی را خطاب کرد و گفت: «برادر تو را خداوندبیامرزید و تو را به حرمت او بخشید.» برادر صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت: «خداوندا، من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او می‌بخشی، آنچه کرده‌ام مایه رضای تو نیست؟!» هاتف ندا داد: «آنچه تو می‌کنی خداوند از آن بی‌نیاز است ولی مادرت از آنچه برادرت برایش می‌کند، بی‌نیاز نیست. تو خدمت بی‌نیاز می‌کنی و او خدمت نیازمند. بدین حرمت، خداوند مرتبت او را از تو فزونی بخشیدند.» ............🌸❤🌸........... بله دوستان خوبم ؛ به همین سادگی میبینیم که مقام خادم به خلق خدا یعنی مادر ؛ بالاتر از مقام عابد به درگاه اوست..... شبتون عالی و آرام باد 🍃🌸🌺🍀🌻🍀🌺🌸🍃