🌷والفجر ۸ مجروح شده بود برده بودنش یکی از بیمارستان های شیراز. حافظه اش را از دست داده بود. کسی را نمی شناخت حتی اسمش را فراموش کرده بود. پرستاران یکی یکی اسم ها را می گفتند بلکه عکس العمل نشان بده. به اسم ابوالفضل که می رسیدند شروع می کرد به سینه زدن خیال می کردند اسمش ابوالفضل است. 🌷رفته بودم یکی از بیمارستان های شیراز. گفتند: این جا مجروحی بستری است که حافظه اش را از دست داده. فقط می دانند اسمش ابوالفضله، رفتم دیدنش تا دیدم شناختمش . عباس بود. عباس مجازی. بهشون گفتم : شداین مجروح اسمش عباس است نه ابوالفضل. گفتند: ما هر اسمی که آوردیم عکس العمل نشان نداد اما وقتی گفتیم ابوالفضل شروع کرد به سینه زدن. فکر کردیم اسمش ابوالفضل است. 🌷عباس میون دار هیئت بود. توی سینه زنی اونقدر ابوالفضل ابوالفضل می گفت که از حال می رفت. بس که با اسم ابوالفضل سینه زده بود، این کار شده بود ملکه ذهنش همه چیز رو فراموش کرده بود الا سینه زدن با شنیدن اسم ابوالفضل.... 🌿شهید عباس مجازی بگذارید👇👇 @rastegarane313