درد و رشد!، رنج و رشد!
✍روح الله کریمی خویگانی
اگر بپذیریم که هدف از آمدن ما به این دنیا کسب «رشد» است و نه کسب لذت،
و باز بپذیریم کسب رشد در گروه تجربه ی «رنجش» است،
و باز بپذیریم رنجش، درد دارد و تحمل درد فقط یک راهبرد دارد و آن هم «انتخاب داوطلبانه» است(یعنی حالا که قرار است رنج بکشیم، خودمان داوطلبانه رنج را انتخاب کنیم و نگذاریم بر ما تحمیل شود)
با کنار گذاشتن این سه تا گزاره می توان از اینچنین آموخت که:
هر جا ترس و درد و رنج وجود دارد، اتفاقاً همانجا «جولانگاه رشد» است، و بدبخت کسی است که بخواهد از این جولانگاه فرار کند! باید با انتخاب داوطلبانه به قلب آن بزند.
بیایید با خودتان خلوت کنید و بنویسید که در این دنیا از چه چیزهایی بیشترین رنج، درد و ترس را دارید. آنها را بنویسید. بعد به خودتان بگویید مسیر رشد من فقط در همین ها پنهان شده است. باید با انتخاب داوطلبانه بتوانم از این موارد فرار نکنم و یکی یکی آنها را تجربه کنم.
رفیقی می گفت: با یکی از اساتید قهر بودم و اتفاقا هر روز توی سالن دانشکده او را می دیدم و حالم بد می شد. خیلی برایم سخت و دردآور بود که خودم را کوچک کنم و بروم با او آشتی کنم ولی دل را به دریا زدم و توی سالن، بعد از آنکه از کنار هم عبور کردیم، برگشتم و به او سلام کردم و با او دست دادم. او هم از خدا خواسته مرا بغل کرد و در عرض یک ثانیه دیدم تمام کینه ها و رنج ها رفت! الان هر وقت همدیگر را در سالن می بینیم بسیار خوشحال می شویم. این یعنی انتخاب رنج آگاهانه!
خلاصه هر چی که برای ما ملامت آور است، همان فرصت رشد است.
پس هر که رنجش بیش، رشدش بیشتر!