دستگاه سیدالشهدا دوگانه‌هایی دارد که باید تکلیف خودمان را با آن روشن کنیم. به صحنه عاشورا نگاه کنیم؛ می‌توانی برادر سیدالشهدا باشی و در کربلا نباشی ولی وهب نصرانی باشی و در کربلا باشی! می‌توانی فرمانده باشی، استاد اخلاق و تفسیر و ... باشی و در کربلا نباشی، اما غلام سیاه امام حسین باشی و در کربلا باشی! جون، غلام امام حسین نام پدر و مادرش را نمی‌دانست، اما در کربلا بود و جزو اصحاب امام حسین در کربلا شهید شد. جون را ابوذر به امام حسین هدیه کرد و امام هم او را آزاد کرد، اما وقتی دید سیدالشهدا به کربلا می‌رود، گفت امامم را رها نمی‌کنم و با شما می‌آیم. امام فرمود به یک شرط می‌آیی ... جون شمشیر را خیلی خوب تیز می‌کرد و آمد تا خدمات سلاح به سپاه سیدالشهدا بدهد. روز عاشورا هم حضرت به او اذن میدان نمی‌داد، چون با او شرط کرده بود. جون چند بار رفت و آمد ولی سیدالشهدا اذن نمی‌داد تا دفعه آخر فکر کرد چیزی بگوید تا دل امام حسین را به دست بیاورد. به حضرت گفت حق داری نگذاری به میدان بروم، چون سیاهم و بدبو هستم، اجازه نمی‌دهی بروم؟! امام اشک چشمانش را گرفت و گفت برو ... یکی از کسانی که امام هنگام شهادت بالای سرش آمد و سر او را روی زانوی خود گذاشت، همین جون بود که امام دعا کرد بدنش خوشبو شود و در تاریخ هم وارد شده هر کس به مکانی که او بود وارد میشد، بوی خوش بلند میشد ... 👈 شب آزمون ما کجا می‌ایستیم؟! ╔════❖•°🇮🇷 °•❖═════╗ @ravabetomomi_hamedan ╚════❖•°🇮🇷 °•❖═════╝