🔹
لشکر ۲۸ عیسیابنمریم
انگار همۀ چهرهها برای هم آشنا بودند. تا به همدیگر میرسیدند، اولین سؤالی که از هم میکردند این بود که از کدام لشکر آمدی؟ عملیات کجاها بودی و از این حرفها. معمولا یکی رو به دیگری میکرد و میگفت: «به نظرم قیافهات خیلی آشناست. یعنی شما رو کجا ممکنه دیده باشم؟». بعد خودش ادامه میداد: «شما مال کدوم لشکری، عملیات کجا بودی؟ اگه بگی ممکنه یادم بیاد!». و او جواب میداد: «لشکر ۲۸ عیسیابنمریم بودهم، تیپ ۱۲ ابراهیم خلیل هم رفت و آمد دارم. عملیاتها والله چی بگم که ریا نشه، بیتالمبین بودهم! توی فتحالمقدس مجروح شدهم. کربلای ۲۴ و والفجر ۱۹ هم روی آمبولانس کار میکردم!». شنونده اگر عاقل و تیز بود، جا نمیماند و روی دستش بلند میشد که: «پس تیپ اسکندر و لشکر نادر اصلا نبودی، ها؟ من همهاش خیال میکردم شما رو توی عملیات تکمیلی مختار دیدهم! پس گفتی عملیات والفجر ۱۹ روی نفربر بودی!». خلاصه حرفهایی میزدند که توی دکان هیچ عطاری پیدا نمیشد. آن وقت دو تایی خندهکنان راهشان را میگرفتند و میرفتند.
🔹فرهنگ جبهه، شوخطبعیها
جلد اول ۱۳۸۲ نشر فرهنگگستر
#دفاع_مقدس #زبان_هنر
#طنز #شوخطبعیها
@ravagh_channel