🔳اصرار نصیری برای حرکت بر مدار تحریف و دروغ پراکنی/ تحریفِ مناسباتِ آیتالله خامنهای با حبیبالله آشوری
🔳 نقد مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، بر مهدی نصیری در خبرگزاری تسنیم👇👇👇
[1]. مهدی نصیری در یادداشت اخیرش، دوباره مسیرِ باطلِ تحریف و دروغپراکنی را طی کرده و حقّ را قربانیِ شبهنظریۀ معوجِ عصرِ حیرت ساخته است. گویا او فریفتۀ شبهنظریۀ خود شده و میخواهد هرچه را که مییابد، به دستاویزی برای توجیهِ آن تبدیل کند. او نوشته است:
الف. آیتالله خامنهای، موافق محتوای کتاب آشوری بود.
ب. بازداشت آشوری، اتّفاقی بود.
ج. آشوری به استناد فتوای آیتالله مصباح، اعدام شد.
د. علما دربارۀ محتوای کتاب آشوری، اختلافنظر داشتند.
[2]. حالآنکه آیتالله خامنهای تصریح میکند: "این کتاب (توحید آشوری)، شرح جزوۀ توحید است که من آن را نوشته و پس از تدریس برای جمع کوچک و نخبهای از طلاب، برای تدریس در جمعهای کوچک دیگر، در اختیار تعدادی از آنان گذاشتم. آشوری که در جمع اوّلیّه نبود، نیز آن را گرفت تا تدریس کند و پس از مدّتی، آن شرحِ بیرون از متن را درست کرد. من بارها دربارۀ اشتباهات و انحرافاتِ نوشتهاش به او تذکّر داده و با او بحث کردم که متأسّفانه غالباً، بینتیجه بود. آشوری در ابتدا طلبۀ مستقیم و سربهراهی بود. از حدود سالهای 51 به بعد، تحت تأثیر تفکّرات مجاهدین خلق واقع شد و یکی دو بار به من گفت که گِرههایی در ذهنیّات خود دارد و خواست که با او بنشینم و این گرهها باز شود. در همین اوقات، شرح بر جزوۀ توحید را نوشت و به من داد تا دربارۀ آن نظر بدهم. ضعفهای متعدّدی داشت و من در چند جلسۀ طولانی با او دربارۀ آنها گفتگو کردم. گرههای ذهن او، همانها بود که در کتاب منعکس شده است. در موارد متعدّدی نسبت به اشکالات قانع میشد، ولی بار دیگر در جلسات بعد، همانها را تکرار میکرد. مهمّترین مانع از اینکه حرفِ غلط خود را پس بگیرد، فضای آن روز در محیط مبارزاتی بود. حرفهای افراطی و تند به مذاقها خوش میآمد و مستمعین را به گرد گویندگانِ چنین حرفهایی جمع میکرد. او این نقطۀ ضعف را داشت که از تحسین و تمجید، به خصوص از سوی جوانان و مبارزین، به وجد میآمد و همین نمیگذاشت او درست بفهمد یا درست عمل کند." (رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی ایران از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب سالهای 1320-1357، ص 187).
[3].گزارشهای تاریخی نیز نشان میدهند آشوری در زمان بازداشت، زیر بار هیچگونه بازجویی نرفت و هر بار که توسط اعضای دادستانی فراخوانده میشد با تندی، پاسخی به سؤالات نمیداد. سرانجام در 26 شهریور 1360، پس از شهادت آیتالله ابوالقاسم خزعلی به ارتدادِ حبیبالله آشوری، او در دادگاه انقلاب، توسط آیتالله محمّدیگیلانی به اعدام محکوم شد و حکم صادره در تاریخ 28 شهریور 1360 به اجرا درآمد. (همان، ص 189).
[4]. آیتالله خزعلی نیز میگوید: "من حبیبالله آشوری را بر اساسِ یکی از کتابهایش، به سیزده مورد ارتداد، محکوم کردم. برای مثال، او در کتابش دربارۀ صفتِ رحمانِ خدایمتعال، نوشته بود که رحمت، همین نعمتهای مادّی و طبیعی است!" (ابوالقاسم خزعلی، خاطرات، ص 152).
[5]. استاد مطهری نیز دربارۀ کتاب آشوری گفته بود: "کتاب مزخرفی است، من آن را دیدهام. این شیخ را من میشناسم، شیخ جسور و روداری است، مشهدی است. چند وقت پیش هم در مسجد قبا بعد از نماز آقای مفتح منبر میرفت. مثل اینکه دستی او را میگرداند و جسورتر میکند. آمده بود خانۀ ما که نیم ساعت با شما کار دارم، ولی بیش از یک ساعت ماند و حال مرا گرفت." (علی دوانی، خاطرات من از استاد شهید مطهری، صص100-101).
[6]. علامه مصباح نیز میگوید...
ادامه مطلب در شماره بعد 👇👇👇
#روانبخش
http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f