ادامه مطلب بالا👇👇👇 6]. علامه مصباح نیز می‌گوید: "گروهی پیدا شدند که برخی از آنان درس‌های علوم اسلامی را در حوزه‌ها خوانده بودند؛ حتّی برخی از ایشان در درس‌های ما هم شرکت کرده بودند. اینان در آغاز، انسان‌هایی معتقد، متدیّن و خوش‌فکر بودند، امّا ناگهان دچار انحراف شدند. از جمله آثاری که با این روشِ آفت‌زده و بیمار به رشته نگارش در‌‌ آمد، کتاب توحید، از فردی به نام آشوری است وی با گیرایی و حرارتی ویژه، برای طلبه‌های جوان به سخنرانی می‌پرداخت. او در کتاب خود نوشته است ما نه با ماتریالیسمِ فلسفی، که با ماتریالیسمِ اخلاقی مخالفیم. از مطالب عجیب این کتاب، این بود: اگر ماتریالیسم فلسفی، پویا و زایا باشد بد نیست؛ یعنی اگر انسان به خدا اعتقاد نداشته باشد، اشکال ندارد؛ آنچه اهمّیّت دارد این است که اخلاقِ مادّی نداشته باشد و ماتریالیسم و روحِ مادّه‌گرایی در رفتار آدمی، رسوخ نکند. ایشان خود را بسیار ساده و زاهد می‌نمایاندند؛ غذای ساده می‌خوردند و ظاهرسازی‌هایی عجیب می‌کردند، ولی در باطنِ رفتارشان، گونه‌ای دیگر بود. آشوری که با ظاهری مذهبی و کسوتی دینی در قم سخنرانی می‌کرد، رفته بود در شهری ـ ظاهراً شاهرود ـ و در بین دوستان خود گفته بود ما به‌گونۀ دسته‌جمعی ازدواج، و این سنّت را احیا می‌کنیم، زیرا مطابقِ قرآن است! حتّی طرفدارانش، دخترها و پسرها، همه را جایی گرد آورده بود تا با هم به‌طور جمعی ازدواج کنند و به این آیات استناد کرده بود: نساؤکم حرث لکم (بقره: 223)، أُحِلَّ لَکمْ لَیلَه الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلَی نِسَآئِکم (بقره: 187). او گفته بود: "نساء" به "کُم" نسبت داده شده است، پس مجموعه‌ای از زنان می‌توانند متعلّق به مجموعه‌ای از مردان باشند! این‌ اعمال را به نام دین انجام می‌دادند و چنین کسانی، با این نگرش‌های التقاطی و باطل می‌خواستند سیرِ نهضت اسلامی را منحرف و جامعه اسلامی را به کارهایی بیهوده و نادرست سرگرم کنند. اگر معلوم شود چه کسانی حتّی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از حبیب‌الله آشوری حمایت می‌کردند، همگان شگفت‌زده می‌شوند.‌ برخی جوانانِ با استعداد، این‌گونه مبتلا شدند و به دام تحریف و التقاط افتادند. کسی که پای در میدان نهاد و در برابر اینان ایستاد، شهید مطهری ‌(رحمه‌الله‌علیه) بود. هیچ‌کس مانند او، توان درک و پیش‌بینی این آفت‌ها و بلاها را نداشت. دیگران به هر دلیل اشتباهاتی داشتند و رفتار این گروه‌ها را توجیه، بلکه در دوران مبارزه، از آنان حمایت می‌کردند. حبیب‌الله آشوری خود را با کسانی‌که مسلمان بودند و مبارزه می‌کردند، همسو نشان می‌داد و آنان نیز در برابر تحریفات وی، خاموش بودند." (محمدتقی مصباح‌یزدی، آفتاب مطهر، صص197-199) [7. نوشته‌های مهدی نصیری، همین اندازه سست و بی‌پایه و غیرمحقّقانه هستند؛ کمترین اثری از حقیقت‌مداری و نگاهِ عالمانه در نوشته‌های وی در میان نیست. پیشاپیش، به چیزی معتقد شده و نوشتن، بهانه‌ای برای اثباتِ دروغین آن است. در طلبِ حقیقت نیست، بلکه می‌خواهد راهِ انقلاب و نیروهای انقلابی را تخطئه کند. اگر بتواند پروندۀ حبیب‌الله آشوری را از قعرِ تاریخ بیرون بکِشد تا شاید به‌واسطۀ آن، انقلاب را به محکمه فرا بخواند، آیت‌الله خامنه‌ای را تحریف کند، مصباح و خزعلی را متهم سازد، و ...، پروایی از این کار نخواهد داشت، امّا چه حاصل که جز فقرِ علمی و ضعفِ تاریخی و بی‌مایه‌گیِ منطقِ خویش، هیچ حقیقتِ دیگری را آشکار نمی‌سازد. نوشته‌های مهدی نصیری، آگاهان و اهل مطالعه را از ضریبِ بالای بی‌اخلاقی و بی‌ا‌نصافی‌اش، دچارِ "حیرت" می‌کند http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f