• 🔹به یه بیابون خشک و بی آب و علف رسیدن؛ تصمیم گرفتن یکمی همون جا بمونن و استراحت کنن. کمی که گذشت، همه‌چیز برای استراحت آماده شده بود، الا هیزم و آتیش! 🔸پیامبر از اصحاب خواستن: برید هرچقدر که می‌تونید هیزم جمع کنید و بیارید. اصحاب یه نگاهی به صحرا انداختن؛ دیدن صاف صافه! نه چوبی، نه بوته خاری!... گفتن یا رسول الله از این صحرا هیزم گیر نمیاد ها! پیامبر فرمودن حالا شما برید هرچقدر تونستید جمع کنید غنیمته. 🔹اصحاب رفتن و گشتن و هر تیکه چوب کوچیکی که به چشمشون خورد رو جمع کردن و آوردن. در نهایت چوب‌ها رو که روی هم ریختن، یه حجم زیادی هیزم جمع شد! 🔸پیغمبر فرمودن: گناه‌های کوچیک آدم هم مثل همین چوب‌های کوچیکن؛ اولش به چشم نمیان؛ اما یه روز می‌بینید از همون‌ گناه‌های کوچیک که اصلا به چشم نمی‌اومدن، چه حجم وحشتناکی جمع شده و تا چه حد گرفتارتون کرده!... | وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۴۶۲ ♨️ شاگرد استاد | عضو بشید 👇 https://eitaa.com/joinchat/1951138468C9c6239cbb6