‌ ▪️اسماء گفت: برید به پدرتون خبر بدید که فاطمه از دنیا رفت... دو برادر، در حالی از خونه بیرون دویدن که فریاد می‌زدند: یا محمداه! یا احمداه! امروز داغ تو برامون تازه شد!... مادرمون هم از دنیا رفت... ▪️هر کس بین راه خبر رو می‌شنید، با درد و حسرت، إنا لله و إنا إلیه راجعون می‌گفت و اشک‌هاش رو پاک می‌کرد... ▪️راوی میگه امیرالمؤمنین، تا خبر رو شنید از حال رفت!... اومدن زیر بغل‌هاشون رو گرفتن، آب به صورتشون پاشیدن، تا این که دوباره حضرت به هوش اومد.. ▪️وقتی امیرالمؤمنین چشم‌هاش رو باز کرد، با لحنی که دل سنگ رو آب می‌کرد، فرمود: _ فاطمه جان! چجوری دلم رو آروم کنم؟ دردم رو به کی بگم؟ تا زنده بودی تو سنگ صبورم بودی... تو آرومم می‌کردی.. حالا که داغ، داغ توئه چجوری آروم بگیرم؟... 😭💔 | رنجها و فريادهاى فاطمه (س) ، ص 249 ♨️ به روایتِ راویدین | عضو بشید 👇 https://eitaa.com/joinchat/1951138468C9c6239cbb6