📌
#رئیسجمهور_مردم
روایت مشهد
بخش پنجاهونهم
هوا خیلی گرم بود، شلوغی بیش از حد جمعیت هم باعث شده بود این گرما تشدید بشه! طوری که گرمی هوا و فشار جمعیت باعث میشد گاهی احساس خفگی کنن مردم...
هر از چند گاهی چند قطره آب خنک میریخت رو مردم که جان تازه ای بهشون میداد
تو اون گرما واقعا همون چند قطره آب حیات بخش بود...
داشتم میگشتم ببینم این قطرات آب از کجا روی سر و صورت مردم داغدیده میریزه، چشمم خورد به یک آقای سی و چهار پنج ساله، دیدم یک شِل آب معدنی تو بغلشه، هر چند دقیقه یکبار یک بطری آب معدنی از داخل نایلون در میاره، درِ شیشه رو نیمهباز میکنه و آب میپاشه روی مردم!
به سختی از بین جمعیت خودمو بهش رسوندم
بهش گفتم: خدا خیرت بده آقا، وسط جمعیت آدم از گرما و فشار شلوغی ممکنه خفه بشه، این چند قطره آب خنکی که میریزی رو جمعیت، آدمو نجات میده...
با یک لبخندی گفت: این شهدا جونشونو بیمنّت برای این مردم دادن! من توان اینکه برم بین جمعیت براشون عزاداری کنم ندارم، به جاش ریختن چند قطره آب خنک رو سر و صورت عزاداراشون، کمترین کاریه که میتونم براشون بکنم! کاش همین کار کوچیکمو ازم قبول کنن ...
علی مینایی | از
#بجنورد
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۶:۱۰ |
#خراسان_رضوی #مشهد خیابان امام رضا
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎
بلـه |
ایتــا