(۲۹) ♦️بچه دومم را حامله بودم که جواد بعد از اعزام دوباره به جبهه، مجروح شد. جواد را در تهران عمل کرده بودن. دکتر گفته بود به احتمال خیلی زیاد از گردن به پائین فلج می‌شود.مهره‌های گردن و کمرش شکسته بود و نخاعش آسیب دیده بود. جواد فقط باید دراز می‌کشید. نه می‌توانست بنشیند، نه بلند شود. باید برایش لگن می‌بردیم. خودم این کار را انجام می‌دادم. از خدا خواستم کمکم کند و بهم صبر بدهد.تمام سعیم را می‌کردم رفتاری نکنم که دلش بشکند. می‌دانستم خودش دارد بیشتر از همه رنج می‌کشد. بعد از چند ماه حال جواد بهتر شد. دکتر گفت معجزه شده. وگرنه باید قطع نخاع میشد. هسته راویان نور بسیج دانشجویی https://eitaa.com/ravyanenoor 🍃🕊@ravyanenoor🕊🍃