🌐همه گناهان
علامه مجلسی!
راوی
#حوزه: علامه محمد باقر مجلسی (1110-1037قمری) از جمله شخصیتهای اثرگذار فرهنگ شیعه است. او اگر چه با نگارش کتاب گرانسنگ بِحارالانوار خدمتی ارزنده به فرهنگ شیعه کرده، اما پس از سه قرن، همچنان با مخالفتهایی نیز مواجه است. حامد الگار به برخی از این مخالفتها در میان مستشرقین اشاره کرده است. او از برخی محققین نام برده و مواضع منفی آنها به علامه مجلسی را نقد میکند.
🔻یکی از این تاریخنویسانِ غربی سرجان ملکم است. او در تعبیری در وصف علامه مجلسی گفته که: «شاه سلطان حسین صفوی در تمام موارد از رهنمودهای یکی از ذینفوذترین روحانیان مسلمان پیروی میکرد. برای قضاوت درباره این روحانی همین بس که چند روز بعد از جلوس پادشاه مزبور، او را وادار کرد تا فرمانی نه تنها برای دور ریختن تمام شرابهایی که از پدر به ارث برده بود، بلکه برای شکستن خمهای آلوده هم صادر کند. همین روحانی، شاه سلطان حسین را نیز تشویق کرد تا پیروان فرقههای مختلف را که مهمترین آنها صوفیه بود، مورد زجر و تعقیب قرار دهد» (نقل از حامد الگار، علامه مجلسی از نگاه خاورشناسان، کتاب ماه دین، ش 34).
سرجان ملکم میافزاید مشهورترین صوفی که در آن زمان به دستور شاه از اصفهان تبعید شد شیخ محمد علی متخلص به حزین بود که در شهر بنارس هند وفات یافت. الگار این سخنان سرجان ملکم را تحریف تاریخ میداند و میگوید که محمد علی حزین تقریباً بیست و سه سال بعد از وفات علامه، اصفهان را برای همیشه ترک کرده و در خاطرات خود با ستایش فراوان از مجلسی یاد کرده است.
یکی دیگر از مستشرقان که موضع منفی به علامه مجلسی دارد، ادوارد براون است. او علامه مجلسی را «یکی از بزرگترین و مقتدرترین و متعصبترین مجتهدان دوره صفویه» معرفی میکند. وی بزرگترین گناه علامه را در مخالفت او با صوفیهای اواخر دوره صفویه دیده و او را به «تعقیب بی رحمانه صوفیان» متهم میکند و سپس میگوید: «مریدان و معتقدان مجلسی گویند پس از فوتش حوادث و اغتشاشاتی رخ داد که به درجه بالایی از سختی و تیرگی رسید و اظهار میدارند که فقدان چنان شخص بزرگواری، ایران را در معرض مخاطرات گذاشت؛ ولی اشخاصی که بیشتر دماغ تحقیق و قوه انتقاد دارند، آن پیآمدها را تا درجهای به سختگیریها و آزادیکشیهای او و همکارانش مربوط خواهند دانست». حامد الگار در نقدی به این رویکرد، روایت براون را مغرضانه دانسته و معتقد است:« حالا شخصی هر چقدر مقتدر باشد، چگونه میتواند مسؤول حوادثی باشد که بیست سال بعد از وفات او اتفاق افتاد؟»(همانجا).
علاوه بر این انتقادها به مرام و مسلک علامه مجلسی، کتاب بحار الانوار نیز مرکز توجه بوده و برخی تمجیدها و البته نقدها را برانگیخته است. علامه طباطبایی تعلیقاتی بر بحار الانوار نوشت. وی در برخی مواضع به نقد صریح از علامه مجلسی پرداخت. طباطبایی معتقد بود که مرحوم مجلسی در مسائل عمیق فلسفی وارد نبود و مانند شیخ مفید و سید مرتضی نبود که که از متکلمین شیعه و پاسداران و حافظان مکتب بودهاند (مهر تابان، ص 35).
بسیاری از محققان غیر حوزوی هم به تمجید از بحارالانوار علامه مجلسی پرداختهاند. از جمله بهاءالدین خرمشاهی (دائرةالمعارف تشیع، ج3، ص 91-98)، مجتبی مینوی (مجله یغما، اردیبهشت 1334؛ صص 55-49)، محمد تقی ملکالشعرای بهار (سبکشناسی، ج3، ص 303-304) و شاهرخ مسکوب (هویت ایرانی و زبان فارسی، صص 162-163) از آن جملهاند.
🔺البته روشنفکرانی همچون علی شریعتی نیز حملات تندی به علامه مجلسی کردهاند که بازتاب گستردهای در تاریخ اندیشه معاصر یافته است. پژوهشگرانی چون استاد حسن طارمیراد به انگیزه پاسخ به همین ابهامات و حملات، به تألیف آثار پژوهشی درباره علامه همت گماردهاند. آقای طارمی در گفتگویی درباره موضع دکتر شریعتی نسبت به علامه مجلسی گفته است: «با اطمینان میگویم که شریعتی اطلاعات درستی درباره مرحوم مجلسی نداشت و حرفهایی را اینجا و آنجا شنیده یا خوانده بود و طبق آنها قضاوت میکرد. دو قضیهای که درباره امام سجاد و امام کاظم(علیهماالسلام) نقل کرده و طبق آنها مجلسی را کوبیده و این را هم گفته بود که برای من، امام کاظم از مجلسی مهمتر است، حاکی از آن دارد که وی به منابع اصلی مراجعه نکرده بود. البته دغدغه وی یعنی حفظ موضع عزتمندانه امام معصوم کاملا قابل درک است، اما این را هم باید گفت که موضع وی نسبت به مرحوم مجلسی محققانه نبوده و خطا کرده است. اغراقهای وی درباره سربداران نیز از همین موضع قابل نقد است» (مجله تقریرات، شماره 7، ص 29).
✔️روایت پیشین راوی درباره علامه مجلسی را نیز
اینجا بخوانید.
📸عکس: مقبره علامه مجلسی و پدرش در اصفهان
@rawinews