شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت و هرجا می رفت، همراه خودش میبرد. روزی شیخی او را دید، به وی فرمود: آن زن کیست ؟ گفت مادرم است. فرمود: او را شوهر بده. گفت: پیر است و قادر به حرکت نیست. پیرزن دو دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: آخه بچه! تو بهتر می فهمی یا شیخ؟😐 🤪 💕| @dokhtarane_booyesib