⛓❤️🩹
❣
پسر شیطونی بود و دنبال عشق و حال..
مامانمم که میبینه خیلی داره خرج میکنه و خیلی پسره خوشتیپ و اوکیه
به من پیشنهاد میده باهاش بخوابم ..
اون اوایلی بود که از ایران اومده بودم و مامانم هر جور که میخواست از من استفاده میکرد
بهم گفت پول خوبی میده و حسفه دست یکی دیگه بیوفته
منم با وجود اصرارم نتونستم
حریف مامان شم و خواستم ارشام رو ببینم .. ارشام رو ک دیدم خوشم اومد
خواستم باهاش باشم
زنگ زدم وباهاش قرار گذاشتم تو خونه خودش..از قبل به مامانم گفته بود که فقط تو خونه خودش بفرسته گزینه هارو..
رفتم خونه ش..پر از حس گناه بودم
حتی نمیتونستم بهش نزدیک شم
گفت اینجا برای کار دیگه ای اومدی..
گفتم :من این کاره نیستم ..فقط بخاطر پولش اینجام
نگام کرد و گفت:پول الکی که نمیدم باید یه کاری کنی
قضیه مامانم رو براش تعریف کردم و من اونجا هیچ رابطه ای با ارشام نداشتم و تمام اون مدت رو فقط باهاش حرف زدم
ادامه دارد...🫀