📚 🍃برگ1⃣ داستان ازدواج مادر امام زمان (عج) 🙏قربان ما را از انجام چنین مراسمی معذور بدارید. این کار سبب زوال و نابودی دین‌مسیح خواهد شد.... این سخنی بود که کشیش بزرگ به قیصر پادشاه روم گفت، زیرا او 💍میخواست نوه‌اش، ملیکه را به عقد برادرزاده خود درآورد. سرتاسر قصر را آذین بندی کرده بودند و تابلوها و مناظر زیبایی بر در و دیوار قصر خودنمایی می کرد... لحظه‌ها سرشار از سکوت و شوق بود که کشیش‌ها در مراسم ویژه‌ای صلیب‌ها را آوردند و در جای مخصوص خود گذاشتند. 👑آنگاه در کنار تختی که داماد یعنی برادرزاده قیصر بر آن تکیه زده بود با حالت تعظیم مشغول خواندن عقد شدند، ناگهان حادثه‌ای شگفت‌انگیز رویداد لرزش زلزله گونه‌ای صلیب‌ها را از جایگاه‌های خود به پایین انداخت تخت داماد واژگون شد و او را نقش بر زمین کرد و بیهوش ساخت. 😰مهمانان و درباریان همه پراکنده شدند، کشیش‌ها از ادامه دادن مراسم عذر خواستند و قیصر با اندوه و پریشانی به حرمسرای خود رفت. 😔عروس هم که هاله‌ای از غم سیمایش را در بر گرفته بود به اتاق مخصوص خودش رفت تا استراحت کند. کم کم پلک‌های ملیکه سنگین شد، او چشم بر هم گذاشت و به خواب عمیقی فرو رفت. 😍 ملیکه درخواب دید که... ادامه دارد.... 📗منبع: قصه‌های زندگانی چهارده معصوم«امام زمان(عج)»،ص۷ ❣️ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع) 🆔 @razavi_aqr_ir