وقتی امام به شهادت رسیدند خاندان امام حسین را به اسارت بردند، حضرت رقیه خیلی از دوری امام بی تاب بودند و گریه می کردند. بچه ها ، حضرت رقیه با اون سن و سال کم وقتی اسیر بود خیلی سختی کشید. اون دشمنا اون قدر بی‏رحم بودن که حتی این دختر کوچولو رو هم آزار می‏دادن. برای رقیه کوچولو دوری از پدرش خیلی سخت بود و صدای گریه او همیشه توی خرابه های شام به گوش می رسید . همه اونایی که در میون اسرا بودن، می‏دونستن که این صدای رقیه، دختر کوچک امام حسینه. اون حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش رو می‏گرفت. او انگار خواب پدرش رو دیده بود. اون وقت یزید، کسی که دستور داده بود امام حسین و یارانش رو به شهادت برسونن، دستور داد سر امام حسین علیه‏السلام رو به دختر کوچولو نشون بدن. وقتی حضرت رقیه علیهاالسلام سر بریده پدرش امام حسین علیه‏السلام رو دید، با فریاد و ناله خودشو روی سر بریده پدرش انداخت و همون جا، روحش به سوی آسمون آبی پرواز کرد. ┏━━━🍃🍂━━━┓ 🆔 @razedaneh ┗━━━🍂🍃━━━┛