🔷 اولين بار كه به جبهه رفتم نزديک شب قدر بود. شب قدر كه رسيد، به اتفاق چندين تن از هم رزمانم به محل برگزاری مراسم احيا رفتم.
🔹از مجموع ۳۵۰ نفر افراد گردان، فقط ۲۰ نفر آمده بودند. تعجب كردم. شب دوم هم همين طور بود. برايم سؤال شده بود كه چرا بچه ها برای احيا نيامدند، نكند خبر نداشته باشند!
🔹از محل برگزاری احيا بيرون رفتم. پشت مقر ما صحرایی بود كه شيارها و تل زيادی داشت. به سمت صحرا حركت كردم، وقتی نزديک شيارها رسيدم، ديدم در بين هر شيار، رزمنده ای رو به قبله نشسته و قرآن را روی سرش گرفته و زمزمه می كند.
🔹چون صدای مراسم احيا از بلندگو پخش می شد، بچه ها صدا را می شنيدند و در تنهايی و تاريکی حفره ها، با خدای خود راز و نياز می كردند. بعدها متوجه شدم آن ۲۰ نفر هم كه براي مراسم عزاداری و احيا آمده بودند، مثل من تازه وارد بودند. اين اتفاق يک بار ديگر هم افتاد.
🔸منبع: «سایت عصر انتظار، به نقل از شهید رضا صادقی یونسی، ۱۳۹۱/۵/۱۷»
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا
@darmasirpaki|🌸در مسیر پاکی