#حضرت_رقیه_زمینه
#زمینه۲۱
ماه به خون نشستهی خاکیِ آسمون من
رفتی نگفتی دخترم دق میکنه بدون من
سری به ویرونه زدی خوش اومدی خوش اومدی
ای سر در طشت طلا ای سر غرق خون من
کشتهی دور از وطنی یا أبتا
شهیدِ بی پیرهنی یا أبتا
برات بمیره دخترت بابا حسین
مثل خودم بی کفنی یا أبتا
خرابه روشن از
روی بابا شده
نیمهشب ، گمشده
عمه پیدا شده
بند دوم
نمیره از خاطر من غصه و ماتم و عذاب
مخدرات به سلسله میون مجلس شراب
چوب یزید خیره سر بر لب عطشان پدر
سر پدر به طشت زر ، محاسنش به خون خضاب
قاری خونین دهنی یا أبتا
مَنِ الذِی أیتَمَنی یا أبتا؟...
با لب تشنه سر بریدن ز تنت
تشنهی صد پاره تنی یا أبتا
ای سرِ خیرزان
خورده ، بابا حسین
یک شب اینجا بمان
پیش من یاحسین
بند سوم
شبی که افتادم زمین از روی ناقه بی هوا
میدیدم از دور که گریه میکنی رو نیزه ها
قافله رفت و شب رسید ، عمه رقیه رو ندید
دید منُ زجرِ پلید ، کاش نمیدید أبتا...
رسید و چنگ زد به گیسوی من و...
یجوری زد شکست ابروی من و...
خبر داری با ناسزا لگد میزد؟!
شکسته استخوان پهلوی من و...
میکشید روی خاک
وحشیانه منُ...
میزد از کینه با
تازیانه منُ...
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein1