فَاسْتَقِمْ
🎙 #صوت | صوت کامل بیانات صبح امروز #رهبر_انقلاب در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه 🌱 @khodayashahida
۱۴۰۱/۰۴/۰۷ بیانات در دیدار رئیس و مسئولان بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین. خیلی خوش ‌آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، شخصیّت‌های اثرگذار در مسائل مهمّ کشور ــ که یکی از شئون قوّه‌ی قضائیّه همین است که اثرگذار در مهم‌ترین مسائل کشور است؛ شماها چنین نقشی دارید ــ ان‌شاءالله که موفّق باشید. این توفیقی است؛ خوشحالم که بحمدالله یک مقداری تخفیف شد در این گرفتاری بیماری همه‌گیر و این توفیق پیدا شد که شما را از نزدیک زیارت بکنیم. اوّلاً یاد شهید عزیز مرحوم آیت‌الله بهشتی (رضوان‌ الله ‌تعالی ‌علیه) را گرامی میدارم؛ همچنین همه‌ی شهدائی که با ایشان شهید شدند و همچنین همه‌ی شهدای قوّه‌ی قضائیّه. خدا ان‌شاءالله درجات همه‌ی آنها را عالی کند. خب، شهید بهشتی (رضوان ‌الله ‌علیه) شخصیّت برجسته‌ای بود؛ حقّاً و انصافاً آدم برجسته‌ای بود. این سالهایی که ــ از پیش از پیروزی انقلاب، از وقتی ایشان از خارج آمد تا وقت شهادتش ــ ما با ایشان همکاری‌های نزدیک و مستمر داشتیم، حقّاً و انصافاً انسان میدید که ایشان یک شخصیّت برجسته است. در مجموعه‌هایی هم که با هم کار میکردیم همین جور بود؛ در شورای انقلاب، جمع، مرحوم آیت‌الله طالقانی را به ریاست شورای انقلاب انتخاب کردند، ولیکن همان جمع متّفقاً معتقد بودند که ایشان یک نایب‌رئیس لازم دارد و آن نایب‌رئیس آقای بهشتی است و ایشان را انتخاب کردند؛ اداره‌ی شورای انقلاب حتّی در زمان حیات مرحوم آقای طالقانی به عهده‌ی مرحوم آقای بهشتی بود. یک شخصیّت برجسته‌ای بود؛ خدا ان‌شاءالله درجاتش را عالی کند. به این مناسبت بنده مایلم یک نیم‌نگاهی بکنیم به شرایط آن روز که این یک نگاه معرفت‌آموز است برای ما؛ در نظر آوردن شرایط آن هفتم تیری که ۴۱ سال قبل اتّفاق افتاد، راهگشا است. اوّلاً در آن روزها جنگ تحمیلی در سخت‌ترین و بدترین شرایط خودش بود. رژیم صدّام نیروهایش را تا نزدیک شهرهای بزرگ ما در جنوب و غرب آورده بود. بعضی از شهرها را که تصرّف کرده بودند، بعضی شهرها مثل اهواز و دزفول و بعضی شهرهای دیگر کشور در غرب را هم نیروها تا نزدیک [آن] شهرها آمده بودند. در همین ماه‌های اوّل سال ۶۰ ــ همین فروردین و اردیبهشت و خرداد ــ بنده منطقه‌ی غرب بودم؛ فراموش نمیکنم، یعنی واقعاً همین الان که دارم با شما حرف میزنم، آثار آن غمی که بر فضا گسترده بود در آن روز، هنوز در دل من هست؛ یک ابر غمی تمام منطقه‌ی غرب را پوشانده بود؛ هر جا انسان میرفت. از کنار این ارتفاعات معروف به برآفتاب که نزدیک کرمانشاه است با ماشین که میرفتیم تا برویم یک نقطه‌ای، هیچ قدمی از این راه طولانی امن نبود، هر آن احتمال داشت که توپخانه‌ی دشمن یا خمپاره‌ی دشمن آنجا بیاید؛ این جور احاطه کرده بودند. واقعاً همه‌ی فضا غم‌افزا بود؛ نیروهای دشمن مسلّط، نیروهای ما ناآماده؛ امکانات ما در نهایت ضعف، امکانات او فراوان. تیپ ارتشی ما در اهواز که مثلاً فرض کنید بایستی حدود ۱۵۰ تانک میداشت، به نظرم حدود سی و چند ، بیست و چند ــ درست یادم نیست ــ در این حدود تانک داشت؛ وضع ما این جوری بود. این مال جنگ است.