فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘 🔰«خاک تدمر» 🔻چشمم که افتاد به عکس‌ها و صوت‌هایش در گوشی، دوباره هوایی شدم. می‌دانم آن‌قدر سرش شلوغ است که شاید اصلاً وقت نکند از بهشتش آن بالا، نگاهی به این پایین بیندازد. ولی دل این حرف‌ها سرش نمی‌شود. خاطراتش جلوی چشمم زنده می‌شود. آن روز قرار بود با هم برویم جلسه. هول‌هولی دنبال لباس‌های خوب‌مان می‌گشتيم که يکدفعه رسیدیم به این لباس‌ها. همین‌هایی که در عکس تنش کرده. گفتم: «سيد؛ اينا خيلی خاكی شده. یادت باشه برگشتیم اینا رو بشوريم.» نگاهی کرد و گفت: «اینا خاک تدمر و مفخخه‌هاييه [انتحاری‌هایی] كه می‌اومدن و منفجر می‌شدن، دلم نمياد بشورمشون! اين خاک مقدسه!» دیگر غرق شده‌ام؛ غرق سید. انگار که روبه‌رویم نشسته و دارم با خودش صحبت می‌کنم: «قربون اين ريش خاكی و خوشگلت! اين خاک به خودی خود که مقدس نيست! تقدسش به تو و امثال توئه كه حالا دور امام حسين (علیه‌السلام) جمع شديد و گل می‌گید و گل می‌شنوید. چى ميشه این بین يه نگاه نه؛ گوشه‌نگاهى هم به ما بیندازید و سفارشمون رو به آقا بکنید؟» ‌══════°✦ ❃ ✦° @Amamehye_shirin