رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
مادر شهید عماد مغنیه به وسعت زیبایی باغچه خانه‎اش خاطره بسیار دارد ولی خاطره‎ای شنیدنی از شهید بازسازی لبنان مهندس حسن شاطری از زبان او شنیدنی است. مادر حاج رضوان از حاج حسن شاطری اینگونه می‎گوید: بعد از جنگ 33روزه شنیده بودم که مهندسی از ایران برای مدیریت و در دست گرفتن کار بازسازی به لبنان آمده اما او را نمی‎شناختم. تخریب جنگ زیاد بود و نگرانی ما هم در آن شرایط بسیار. خرابی‎ها باید زودتر آباد می‎شد و مردم باید زودتر سرو سامان می‎گرفتند. یکسال قبل از شهادت عماد بود، روزی نگرانیم را به او گفتم که در این شرایط مهندسی که از ایران آمده چگونه می‎تواند این همه کار را انجام دهد. حاج عماد لبخندی زد و گفت: خیالتان راحت! کسی آمده که بهترین فرد برای این کار است. بعد از یکسال و در زمان شهادت عماد روند بازسازی به قدری خوب پیش رفته بود که دیگر همه جا مهندس ایرانی را می‎شناختند؛ کسی که بی‎وقفه کار کرده بود و خرابی‎ها زودتر از حد تصور همه آباد شده بود. مهندس حسام (شهید شاطری) بعد از شهادت حاج عماد برای عرض تسلیت همراه مسوولین ایرانی به خانه ما که آمد برای اولین بار او را دیدم. خانه شلوغ بود و همه به احترام او برخاستیم. در این مدت آن‌قدر تعریف او را شنیده بودیم که دوست داشتم او را از نزدیک ببینم. مهندس تا مرا دید، نزد من آمد و گفت: مادر، از شما تقاضایی دارم. صمیمیت کلامش برجانم نشست وقتی مرا مادر خطاب کرد. گفتم: بفرمایید گفت: اگر می‎شود از این‌جایی که ایستادید چند قدم آن‌طرف‌تر بروید. با تعجب گفتم: حتماً و یک‌قدم عقب رفتم. ایشان با حضور آن‌همه مسئولین و جمع رسمی، بر زمین نشست و بر جای قدم‎هایم بوسه زد. همه جمع منقلب شدند و من شرمنده تواضع ایشان. چون باید مقام ایشان را در لبنان بدانی و احترامی که همه ما برای ایشان قائل بودیم و بدانی که کار ایشان چقدر تواضع و صمیمیت به همراه داشت. ایشان برخاست و گفت: شنیده‎ام بهشت زیر پای شماست. جهت تعجیل در فرج آقا و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️ رفیق شهیدم 🕊 ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄