🌷 بسم رب الشهداء و صدیقین🕊
🔴
#علمدار
✨ زندگینامه شهید سید مجتبی علمدار
قسمت 0⃣1⃣
جاده ای در مسیر مریوان داشتیم که به محور جانوران معروف بود! البته نام این مسیر بعدها تغییر کرد.
هر روز ساعت نُه صبح نیروهای ارتش تأمین جاده (۱) را انجام مي دادند و ساعت پنج عصر تأمین جاده جمع مي شد و تا صبح فردا هیچ کس جرئت تردد در جاده نداشت.
چند نفر از بچه ها با یک خودرو از مریوان به سمت پایگاه در حرکت بودند.
نزدیکی پایگاه خودروی آنها پنچر مي شود. همزمان با فرا رسیدن ساعت پنج، تأمین جاده جمع شد. ما هم از آنها خبری نداشتیم.
روز بعد وقتی سراغ جاده رفتیم. با یک خودروی سوخته مواجه شدیم! عصر روز قبل، وقتی ساعت پنج فرا رسید و تأمین جاده جمع شد، با شلیک یک گلوله ی آرپیجی خودرو منهدم شده بود.
دو پیکر سوخته در داخل ماشین مانده بود. که آنها را به قرارگاه منتقل کردیم.
آری، وضعیت امنیت کردستان به این صورت بود. در چنین شرایط امنیتی سید مجتبی یکی از بهترین نیروهای پایگاه ما بود. روحیه مدیریتی سید از همان روزها به خوبی مشخص بود.
وقتی به اطراف پایگاه مي رفتیم منطقه را به خوبی برای ما تشریح مي کرد.
نقاطی که ممکن بود دشمن از آن طریق نفوذ کند مشخص مي کرد و ...
حضور ما در کردستان تا اوایل سال 1363 به طول انجامید. در آن مقطع بود که به جنوب اعزام شدیم و به لشکر 25 کربلا رفتیم.
سید مجتبی مدتی در گردان یا رسول 9 و سپس به گردان امام حسین7 و بعد به گردان مسلم رفت و تا پایان جنگ در همین گردان ماند.
----------------------------------------
1. به قرار دادن نگهبان در طی مسیر تأمین جاده ميگفتند.
🌱 راوی : رضا علیپور
⬅️ ادامه دارد...
❄️🌷✌️🌷❄️
@Refighe_Shahidam313
❄️🌷✌️🌷❄