آقای امیرالمؤمنین ؛
من ، از میان تمام چیزهایی که میگویم ، مینویسم و میشنوم ، فقط نزدیکترین هایشان به تو را دوست دارم . همانهایی که با مهر پیوند خوردهاند به نام تو . گاهی فکر میکنم که شاید رسالتِ تو ، زنده کردن حیرانی بود که میان باتلاقِ دنیا دست و پا میزد .
من ، تو را دوست دارم به طوری که به غیر با تو بودن ؛ دلم آرزویی ندارد .
سرتان را بیش از این به درد نیاورم ؛
فیالحال دوای این حال چیزی جز نجف نیست .
مبدأ : ایران .
مقصد : خانهی پدری ، نجف اشرف .