💠 ✨🌸مى خواستم ازدواج ڪنم ، ولى پدرم مى گفت : هر موقع درس خارج رفتى زن بگير. ✨🌸ديدم به هيچ صورت قانع نمى شود، اثاثيه را از قم برداشتم و به ڪاشان نزد پدرم آمدم . ✨🌸او گفت : چرا آمدى ؟ گفتم : درس نمى خوانم ! شما حاضر نمى شوى من ازدواج ڪنم . ✨🌸خلاصه هر چه به خيال خويش مرا نصيحت ڪرد اثر نگذاشت .بعضى از آقايان را ديد ڪه مرا براى درس خواندن نصيحت ڪنند، ✨🌸من هم بعضى ديگر را ديدم ڪه او را براى موافقت به ازدواج من نصيحت ڪنند. ✨🌸تا اينڪه يك روز به پدرم گفتم : يا به من بگو ايمانت مثل يوسف است ، يا بگو گناه ڪنم يا بگو ازدواج ڪنم . سرانجام موفّق شدم . ❥┅┄→•☆↓ ↓☆•←┄┅❥ •••❥❥•←• ☆﷽☆ Jõıň☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❢✧❁ @Resule10 ❁✧❢