💢امروز ۱۱ فروردین ۱۳۹۸، مصادف با ۲۴ رجب💢 🔴در ۲۴ رجب، ۲ حادثه مسرت بخش در تاریخ اسلام رخ داده است: ۱. فتح قلعه خیبر یهودیان توسط امام امیرالمومنین علیه السلام. ۲.بازگشت حضرت جعفر بن ابی طالب برادر حضرت علی علیه‌السلام از حبشه. 👈شرح این ۲ واقعه: ✅۱. پیغمبر رایت (پرچم) خویش را به ابوبکر داد و او را به یکی از قلعه های خیبر فرستاد، او رفت و منتهای کوشش را به کار برد، اما توفیقی به دست نیاورد و فتح نکرده بازگشت، روز دیگر عمر بن خطاب را فرستاد، او هم رفت و تلاش بسیاری کرد، اما کاری از پیش نبرد و برگشت. آنگاه پیغمبر اسلام فرمود: این پرچم را فردا به مردی خواهم داد که خدا این دژ را به دست او می گشاید، او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند. چون بامداد روز دیگر شد مردم نزد پیغمبر گرد آمدند، همه امیدوار دریافت پرچم بودند، آن حضرت فرمود: علی بن ابی طالب کجاست؟ گفتند: یا رسول الله او از درد چشم رنج می‌برد. فرمود کسی را دنبالش بفرستید. پس علی(علیه السلام) را نزد حضرت پیغمبر آوردند. علی علیه‌السلام با عنایت حضرت پیامبر اکرم در دم شفا یافت، به طوری که گویی دردی نداشته است، پس پیامبر اسلام پرچم را به او داد، علی علیه‌السلام گفت: ای رسول خدا آیا باید آن قدر با آن‌ها بجنگم که مثل ما شوند؟ فرمود: راه بیفت و تا پای قلعه پیش برو، آنگاه آنان را به اسلام دعوت کن و آنچه را از سوی خدا برایشان واجب است به همه خبر بده، زیرا اگر خدا تنها یک نفر را به وسیله تو به راه راست هدایت کند، برای تو از آن سودمندتر است که شتران سرخ مو داشته باشی! این حدیث را عموم محدثین شیعی و سنی با الفاظ مختلف روایت کرده‌اند. -امام فخر رازی در تفسیر کبیر ذیل آیه «ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجباً» آورده است: «هر کس بر احوال غیب وقوف بیشتر داشته باشد قلبی قوی‌تر و اعصابی محکم‌تر و مسلط‌تر دارد. از این روست که علی بن ابی طالب(علیه السلام) می‌فرماید: به خدا سوگند که در خیبر را با نیروی بدنی نکندم، بلکه آن را با نیروی ملکوتی و الهی از جای در آوردم. توضیح اینکه امام علیه‌السلام ماجرای کندن در خیبر را چنین نقل می کند:  من در خیبر را از جا کندم و به جای سپر از آن استفاده کردم. پس از پایان نبرد آن را به عنوان پل به روی خندقی که یهودیان کنده بودند قرار دادم. سپس آن را میان خندق پرتاب کردم.  مردی پرسید:«سنگینی اش چقدر بود؟!»  گفتم:«به اندازه سنگینی سپر خودم. من آن در را با نیروی بشری از جا نکندم، بلکه در پرتو نیروی خدادادی، و با ایمانی راسخ به روز بازپسین چنین کردم.»  ✅۲. بازگشت مهاجران از حبشه تدریجی بود. آن عده که پس از مهاجرت اول بازگشته بودند، در مکه مانده و همراه مسلمانان به مدینه هجرت کردند. عده‌ای نیز دو سال پیش از جنگ خیبر و بقیه پس از فتح خیبر به مدینه بازگشتند. پیامبر گرامی اسلام، عمرو بن امیة الضمری را نزد نجاشی فرستاد تا بازگشت آنان را میسر سازد. بازگشت آخرین مهاجران از حبشه، در سال هفتم و هم زمان با فتح خیبر بود. در بین آخرین مهاجران، جعفر بن ابی‌طالب، به همراه همسرش اسماء بنت عمیس و فرزندش عبدالله بن جعفر بودند. وقتی که حضرت جعفر ابن ابی طالب نزد پیامبر آمد، رسول خدا پیشانی او را بوسید و گفت نمی‌دانم برای کدام پیروزی شادمان باشم؛ فتح خیبر یا بازگشت جعفر. پیامبر پس از این بازگشت تاریخی، نماز معروف به جعفر طیار را به وی آموخت. سرانجام جعفربن ابی طالب، در سال هشتم هجری، در جنگ موته که نبردی بین مسلمانان و رومیان بود شرکت کرد. او در این جنگ، هم فرماندهى می‌‌کرد و هم می‌‌جنگید. از جمله رجزها و شعارهاى رزمی‌ ‌او در نبرد این بود: «خوشحالم که بهشت موعود و پرنعمت و پاکیزه برایم نزدیک شده و عذاب مردم روم هم نزدیک گشته است؛ مردمی ‌‌کافر و فرومایه. مصمم هستم که در نبرد با آنان، ضربت‌هاى خود را بر آن‌ها فرود آورم». حضرت جعفر بن ابی طالب، خود را از اسب بر زمین افکند و اسب را پی کرد آنگاه به جنگیدن ادامه داد تا دست راست وی قطع شد، پرچم جنگ را به دست چپ سپرد، و همچنان می‌جنگید تا دست چپ وی نیز قطع شد. پرچم را با دو کتف خویش گرفت، و همچنان آن را برافراشته نگاه می‌داشت تا با تحمل بیش از 80 زخم در میدان نبرد به شهادت رسید. در منابع تاریخی آمده است که یک جنگجوی رومی ضربت شمشیری بر جعفر بن ابی طالب وارد کرد و پیکر پاک او را به دو نیم کرد، و خداوند در برابر دو دست او که در این نبرد قطع شد، دو بال در بهشت به او پاداش داد، تا با آن دو بال به هر جا که می‌خواهد پرواز کند و به همین دلیل «جعفر طیار» نامیده شد و «جعفر ذو الجناحین» نیز لقب گرفت. 🌹شادی روح نورانی مولا امیرالمومنین و برادر شهیدشان جعفر ابی طالب علیماالسلام بخوانید حمد و سوره و صلوات.