🌹سردار شهیدی که در روز عید فطر جاویدالاثر شد.بخش دوم علاوه بر دستواره، یادم هست که نصرت‌الله قریب، فرمانده گردان حمزه و سیدرحمت الله خالصی، فرمانده گردان انصار هم روی لبه خاکریز دژ عراقی ایستاده بودند و با نگرانی منتظر بازگشت جامانده‌های گردان‌هایشان بودند. حوالی ساعت ۸ صبح، دیدیم یک سری از جامانده‌های دو گردان حمزه و انصار خودشان را به عقب رساندند. تا به خاکریز ما برسند، خیلی سختی کشیدند. تشنگی و خستگی شدید، همگی را از پای درآورده بود. قریب و خالصی(فرماندهان گردان‌های حمزه و انصار) از مشاهده مراجعت بچه‌هایشان، خدا گواه است از فرط خوشحالی، توی پوستشان نمی‌گنجیدند. همین بازگشت آن بچه ها، من و دستواره و خود حاج همت را که به آنجا آمده بود کمی دلگرم می‌کرد که شاید تا چند لحظه‌ی دیگر اسماعیل قهرمانی هم به عقب برگردد. منتها تقدیر خدا چیز دیگری بود. از حوالی ساعت ۰۸:۳۰ به بعد بود که دیگر همه از مراجعت اسماعیل ناامید شدند. طوری شد که حاج همت برگشت خطاب به ما گفت: «با توجه به وضعیت منطقه، دیگر احتمال بازگشت قهرمانی منتفی شده.» دستواره با یک بغضی توی صدایش از حاجی پرسید: «چه می‌گویید حاج آقا؟ یعنی قهرمانی دیگر بر نمی‌گردد؟» حاجی به زحمت سری به تأیید تکان داد و با یک لحن مأیوسی گفت: «فقط خدا می‌داند چه بلایی سرش آمده.» 📚منبع: نوار مصاحبه با سردار سرتیپ پاسدار محسن کاظمینی، ۲۵ مهر ۱۳۸۲، اهواز. سعید قاسمی از ادامه چشم انتظاری همت و نیروهای تیپ ۲۷ برای بازگشت قهرمانی می‌گوید: «.... این رفتن قهرمانی، آخرین رفتن او بود. رفت که رفت! آن روز، تا حوالی ظهر، همه دلواپس قهرمانی بودیم و از هر کس که به عقب برمی‌گشت، سراغ او را می‌گرفتیم و اینکه آخرین بار چه کسی او را دیده است. اجمالاً می‌دانستیم که قهرمانی، بچه‌های گردان حبیب را در خط نسبت به فرمان عقب‌نشینی توجیه کرده بود و بعد عازم نقطه‌ای شده بود که بچه های گردان سابق خودش -یعنی گردان انصارالرسول- داشتند برای عقب‌نشینی آماده می‌شدند. اما دیگر هیچ‌کس از ایشان خبری نیاورد و نفهمیدیم چه اتفاقی برایش افتاده. رفت که رفت!» 📚منبع: نوار مصاحبه با سعید قاسمی، به تاریخ ۹ دی ۱۳۸۲، تهران. سید اسماعیل محمدی فرمانده گردان حبیب‌بن‌مظاهر هم از رسیدن این گردان به خاکریز خودی و به پیشواز آمدن همت می‌گوید: «... حوالی ساعت ۰۸:۰۰ پنج‌شنبه سی و یکم تیر بود که رسیدیم عقب. آنجا فرمانده تیپ حاج همت به استقبال‌مان آمد و مقداری با ما خوش‌و‌بش کرد. در همان اثنا برادر خالصی، فرمانده گردان انصار‌الرسول هم که با نیروهایش تازه به عقب رسیده بود آمد و به جمع ما ملحق شد. حاج همت از این‌که نیروها بدون مسئله به عقب آمده بودند، خیلی راضی بود. 📚منبع: مصاحبه اسد الله توفیقی راوی تیپ ۲۷ با سید اسماعیل محمدی، ۳ مرداد ۱۳۶۱. مقارن ساعت ۱۰ صبح، همت مجدداً با نیک‌بخت تماس می گیرد. همت: نیک‌بخت، همت! نیکبخت: بله، بله. همت: قهرمانی را پیدا نکردی؟ نیک‌بخت: نه، نه! فعلا نه. 💔قائم‌مقام سلحشور تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله، اسماعيل قهرمانی، درست مقارن با همین لحظات، در خط مقدم، حين تلاش در جهت عقب کشیدن نیروهای گمشده در عملیات، به شهادت رسید و پیکر مطهرش در منطقه شرق کانال پرورش ماهی بر جای ماند. روحش شاد و یادش گرامی. 👈ادامه دارد... eitaa.com/revaayatgar