🔻روایت ِ روایتخانه ای ها از نمایشگاه کتاب تهران ✍️ خانم مرضیه احمدی 🌱اردیبهشت جشن تولد و است. دو کتاب مادرانه روایتخانه. نشر معارف دعوت مان کرده بود. یک سالگی شان را در نمایشگاه کتاب جشن می گرفتیم. هدیه تولدشان را آنجا شنیدیم. خبر چاپ دوم و سوم کتاب ها. حلقه گفت و گو شکل گرفت. با حضور آقای شرفی خبوشان. چند نویسنده دیگر هم در جمع مان بودند‌. بازدید کننده ها می آمدند و می رفتند. صدا به صدا نمی رسید. کتاب ها را به آقای شرفی خبوشان دادیم تا معرفی کنیم. بعد از یکی دو کلمه پرسید اهل اصفهانید؟ جواب دادیم: بله، اهل ایم. اسم روایت خانه را که شنید سرش را تکان داد و با خنده گفت:چه جالب! اتفاقا امروز با آقای دانشگر صحبت می کردم. دلمان غنج رفت. روایت خانه ای که باشی دوست داری همه جا پرچم اش را بالا ببری. 🔹پناهم باش و فکرشم نکن با رنگ های جذاب شان روی قفسه های سفید به چشم می آمدند. یک مرتبه تعداد زیادی وارد غرفه شدند. این یعنی مهمان خاصی بین جمع بود. سر کشیدیم تا مهمان را بشناسیم. آقای مهدی رسولی بود. مداحی که زیاد از موضوع کتاب های ما میگوید. بین همه شلوغی، جفت کتاب را بهش نشان دادیم. خندید. گفت: سال گذشته هر دو را خریدم. هم خودم، هم همسرم خواندیم شان. ایده جذابی دارد. حال مان خوب بود بین این همه کتاب📚، آدم کتاب دوست، آدم کتاب خوان. 🔰مجموعه ادبی روایتخانه 🔰 🌐www.revayatkhane.ir🌐 👉 @revayat_khane