🩸
#بازنشر
به مناسبت تکرار حملهی تروریستی به حرم
#شاهچراغ و شهادت و زخمی شدن تعدادی از هموطنانمان
🕊
عکس یادگاری با دو بال
🔸حرم رفتن های مامان آداب داشت. هر وقت میرسیدیم، اول باید غسلش را میکرد، وضو میگرفت، لباسهای نو به تن خودش و ما میکرد، بعد راهی حرم میشدیم. هر وقت میگفتیم بگذار یک بار اول برویم حرم، تا آقا ببینند ما خسته راه هستیم. اصلاً قبول نمیکرد. میگفت مادرم سفارش کرده هر موقع خواستید بروید زیارت، پاکیزه و با دل خوش بروید. توی مسیرمان حتماً به بازار هم سر میزد. شده بود یک شکلات بخرد، میخرید و دستمان میداد. مدام با بابا بگو بخند میکرد. هر چند قدمی که جلو میرفتیم توی جیبهایمان یک شکلات میگذاشت. نزدیکیهای حرم که میشدیم سکوت میکرد. ما هم سکوت میکردیم. سکوتی که همه به آن نیاز داشتیم و من بیشتر از همه. از آنجا به بعدش دلم پر بغض میشد. پر از شور، پر از امید. وقتی به گنبد نگاه میکردم، همیشه یک کبوتر آنجا بود تا پرواز کند و من را دور گنبد پرواز دهد.
وقتی به حرم می رسیدیم، دلم خالی میشد از بغض، از شور و امید. فقط اشک بود که دل پرم را خالی می کرد. سبک میشدم. سبک شدن توی حرم با همه جا فرق دارد. وقتی توی حرم سبک می شوی، آرامش پیدا می کنی. آرامشی که هیچ جا مثل اش را نمیتوانی پیدا کنی. انگار که دو بال پیدا می کنی.
🔹 همه این چند روز به آن لحظه فکر میکنم که آرتین و خانوادهاش هم پاکیزه به حرم رفته اند. حتماً مادرشان غسل زیارت کرده بود. حتماً به بازار هم سر زده بودند. حتما لباس های عروسی خواهرشان را متبرک کردهاند. حتماً جیبهایشان را پر از شکلات کرده بودند. حتماً آرتین و آرشام توی صحنه روی سرامیک ها سرسره بازی کردهاند. حتماً روبروی ضریح عکس یادگاری گرفتهاند. حتماً با همان دو بال داشتهاند به سمت خانهشان پرواز می کردند.
✍
#فاطمه_سادات_حسینی
#شاهچراغ #حمله_تروریستی
#شهید #انقلاب #روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐
www.revayatkhane.ir🌐
👉
@revayat_khane