📮📰
#معرفی_نویسنده
🌱 رشتهی ریاضی فیزیک و بعدترش مهندسی صنایع نه فرصتی گذاشت که سراغ نوشتن بروم و نه حتی به آن فکر کنم. وقتی درسم تمام شد بچهها گفتند بیا دفتر شهدا(شهدای دانشگاه صنعتی). راستش هم بچهها بودند و هم شهدا و من از خدا چه میخواستم دیگر؟
🖋 «چشم» را گفتم و بین همهی آن کارها رسیدم به
نوشتن. به نوشتنی که مشوقم حالا همکلاسیام شده و آن موقع به من گفت خیلی خوب مینویسی شروع کن.
❓شروع کردم برای مادر «شهیدان کبیری» که قوی بود و بچههای قوی تربیت کرد بنویسم، دیدم سوادش را ندارم هر کاری میکنم خوب از کار در نمی آید. پرسان پرسان آمدم سراغ کلاسهای استاد دانشگر.
❗️همان جلسهی اول استاد گفتند اگر برای یک کتاب آمدی کلاس، دیگر نیا. بچهها هستند من به یکی میگویم بنویسد. پیش خودم گفتم «نه شهید دانشگاه خودمان است خودم باید بنویسم».
⏳ گذشت و گذشت و من هم آمدم کلاس و حالا رسیدهام به رمان. و نشان به آن نشان که هنوز کتاب شهید کبیری را ننوشتم.
گفتم که بدانید رزقم نشده هنوز.
✍
#زهرا_کرباسی
#تو_دیگر_بمان #اهالی
#نوشتن #روایتخانه
🔰مجموعه ادبی روایتخانه🔰
🌐
www.revayatkhane.ir🌐
👉
@revayat_khane