به نام خدا 📱بین عکس های گوشی میگشتم. دنبال عکسی از برادر زاده ام تا برای مادرم بفرستم. عکسی قشنگ، که در آن صاف ایستاده باشد. صورتش را مثل وقت هایی که شوخی اش میگیرد کج و کوله نکرده باشد و به دوربین لبخند زده باشد. کدام بچه ای چنین عکسی دارد؟ در یک عکس پشتش به من است، در عکس بعدی تار افتاده، در یکی صورتش را پشت اسباب بازی اش قایم کرده، در آن یکی صورتش را چسبانده به شیشه و دماغش پهن شده. میخندم. انگار یک بار هم نگذاشته یک عکسِ...یکدفعه لبخندم خشک میشود. 💢بین عکس ها عکس بچه ای میبینم. صورتش خونین است. نگاه غمگینش را به دوربین دوخته. برای لحظاتی نمیدانم چه کنم. خیلی سریع یادم می آید این عکس را قبلا از یک کانال ذخیره کرده بودم. بارها دیده بودمش. اما همین مدت کوتاه، مشابه بودن شکل صورت آنها، هم سن و سال بودنشان...کافی بود، تا حس کنم گرما از دستم خارج میشود. این بار خون های روی صورت کوچکش، نگاه غمگین و معصومش را طور دیگری میدیدم. خدایا، حال مادرها در غزه چگونه است؟ 🇵🇸 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ {...يَا حِرْزَ مَنْ لَاحِرْزَ لَهُ، يَا غِياثَ مَنْ لَاغِياثَ لَهُ،...} {...ای نگاهدار آن که نگاهداری ندارد، ای فریادرس آن که فریادرسی ندارد،...} ✍ ○● @revayat_khane ●○