✍ظاهری اراسته داشت و در پوشیدن لباس بسیار دقت می کرد. 💬همیشه لباس های تمییز می پوشید. ☀️نه این که همیشه لباس هایش نو باشد؛ ولی همان لباسی را که به تن داشت، همواره تمیز بود و مرتب. 💢یک اورکت سبز بسیجی داشت که کلاه آن را به اورکت دوخته بود و در فصل سرما همیشه آن را می پوشید. ♻️با این که اگر می خواست می توانستیم با یک اورکت کره ای برایش عوضش کنیم اما قبول نمی کرد و می گفت خودش خوب است! 🌀گاهی به شوخی به او می گفتم اورکتت شبیه لباس بچه های کوچک است. ولی عبدالحسین می خندید و می گفت:🔻 ▪️تو این طوری فکر کن. راوی: مصطفی آهو زاده؛ همرزم و رفیق شهید عنوان کتاب: 🪴روایتگران شهدای دزفول🪴 https://eitaa.com/joinchat/3627221348Cd7aad55aea