#داستان #تاریخ
عمروعاص کیست؟!(۲)
آیا او مسلمان بود؟!
هنگامی که جمعی از مسلمانان مکّه بر اثر فشار شدید مشرکان قریش، به «حبشه»مهاجرت کردند، او از طرف بت پرستان با شخص دیگری به نام«عماره» مأموریت یافت به حبشه برود
(داستان رفتن او به حبشه و سخنرانی جعفر در مجلس نجاشی و معرفی اسلام خود یک تاریخ بسیار شیرین و عبرت آموز دارد ) و اگر بتواند«جعفر»رئیس مهاجران را به قتل برساند و یا حکومت حبشه را بر ضدّ آنها بشوراند، او سرانجام در«حبشه»ظاهرا مسلمان شد، در حالی که شاید میخواست از این طریق، ضربات بیشتری بر اسلام وارد کند.
بعضی نیز معتقدند که سفر«عمرو عاص»به حبشه در جریان جنگ«خندق» بود که به جمعی از دوستانش گفت: من معتقدم بهتر این است به حبشه برویم، اگر قوم ما پیروز شدند، بازمی گردیم و اگر محمّد پیروز شد در«حبشه»می مانیم، زیرا اگر تحت حکومت نجاشی باشیم، بهتر از این است که تحت حکومت محمّد باشیم! هنگامی که به«حبشه»وارد شد، هنوز«جعفر بن ابی طالب»و گروهی از مسلمین در «حبشه»بودند. «عمرو»و یارانش هدایایی برای«نجاشی»آورده بودند، که مورد توجّه او واقع شد، از فرصت استفاده کردند و از او تقاضا کردند اجازه کشتن«جعفر» را به آنها بدهد. «نجاشی»که در باطن اسلام آورده بود، سخت برآشفت و به آنها هشدار داد، «عمرو»که چنین انتظاری را نداشت، اظهار کرد: «من نمی دانستم محمّد چنین مقامی را دارد، هم اکنون مسلمان میشوم»و او در ظاهر مسلمان شد.
👈مرحوم«علاّمه امینی رحمه اللّه»در شرح حال«عمرو بن عاص»می گوید: «ما هیچ تردیدی نداریم که او هرگز اسلام و ایمان را نپذیرفته بود، بلکه هنگامی که برای کشتن«جعفر بن ابی طالب»و یارانش به«حبشه»رفت و از یک سو خبرهای تازه ای از پیشرفت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در حجاز به گوش او رسید و از سوی دیگر حمایت صریح «نجاشی»را نسبت به مسلمانان«حبشه»مشاهده کرد، به ظاهر اسلام آورد و هنگامی که به حجاز بازگشت، منافقانه در میان مسلمانان میزیست، به این امید که به مقامی برسد و سخن امیرمؤمنان علی علیه السّلام درباره او (و امثال او) کاملا صادق است،
می فرماید:
«و الّذی فلق الحبّة، و برأ النّسمة، ما أسلموا و لکن استسلموا، و أسرّوا الکفر، فلمّا وجدوا أعوانا، رجعوا إلی عداوتهم منّا،
به خدا سوگند! آنها هرگز مسلمان نشدند بلکه اظهار اسلام کردند و کفر را در باطن، پنهان ساختند و هنگامی که یارانی پیدا کردند (کفر درونی خود را آشکار نمودند و) به دشمنی با ما (خاندان پیامبر) بازگشتند ».
----------
الغدیر، جلد ۲، ص ۱۲۶.