☺️❤️ شب قبل از اجرا توی گروه با بچه ها که صحبت میکردیم... از نگرانی‌هامون گفتیم از اینکه هوا اصلا مساعد نبود وزش شدید باد بارش باران رحمت🌧 اصلا نمیدونم چه سِرّیه که چند ساله نیمه شعبان توی شهر ما بارون رحمت میباره😍 بچه ها میترسیدن که مبادا مشکلی پیش بیاد... چشمامو بستمو ته دلم گفتم... آقاجان!💚 می دونی که چقدر برای این اجرا زحمت کشیده شده و دلمون خواسته واسه ظهور شما قدمی هر چند کوچک برداریم.. خودت یاری کن دختراتو🥺 و بعد به بچه ها گفتم سنگم بباره ما اجرامونو میریم با کسی معامله کردم که دست رد به سینه بچه‌هاش نمیزنه! 😉 روز اجرا.... یهویی چند تا چیز بهم ریخت به بچه ها نگفتم ولی... وقتی توسل کردم خیلی ناگهانی همه چیز خودش جور شد😍 وقتی برای اجرا رفتیم توی پارک باد و بارون خیییلی شدید بود کاملا خیس شدیم😅 وقتی میز رو چیدیم به بچه ها گفتم صلوات بفرستیم که مولاجان خودشون نظر کنن به کارمون🌿 که همینطور هم شد😍 بارون بند اومد و... کم کم پارک شلوغ شد حس خوب و لبخند دلنشینی که از برخوردامون، هدایا و جو صمیمانه‌مون میگرفتن وصف ناپذیره!☺️😍 تازه! وقتی هدیه دادیم به یکی از فرشته‌های سرزمینمون.... همسرشون خیلی از لبخند و شگفت‌زدگی خانومشون رضایت داشتن و به همین دلیل بهمون کمک مالی کردن🥺🥰 خیلی سختی داشت اما همه رو به جون خریدیم 🧕🏻خب آخه ما یه دختـــــریــم😌♥️ این تازه روز اول اجرامون بود ان‌شاءلله ما رو در سطح شهر خواهید دید😎 🍃 @reyhane_hamedan @Clad_girls 🌸🍃 @reyhaneh_shou