عمروعاص به ابوموسی اشعری گفت: نه تو نظر و بده، نه من. که هم مسلمانان روی آسایش ببینند و هم بینشان دودستگی نباشد، ابوموسی فریب خورد و رأی نداد. گفت: نه علی و نه معاویه هیچکدام صلاحیت حکومت ندارند. عمروعاص هم به هدفش رسید و گفت: فقط معاویه صلاحیت این منصب را دارد. کار به نفع معاویه تمام شد! در مردم آشوب افتاد. و علی‌علیه‌السلام با یک رای ندادن حکمیت را واگذار کرد. در آخر هم عمروعاص به ابوموسی گفت: تو همچون الاغی هستی که فقط مُشتی کتاب بارش کرده‌اند... _علی‌علیه‌السلام و حکومتش قربانی بی بصیرتی مردمش شد.