<< شب و روز ششم محرم >> حضرت قاسم، پسر امام حسن (پسر امام علی) بود که در اوائل سال 48 هجری قمری به دنیا آمدند حضرت قاسم ‏علیه السلام از نظر ظاهری شباهت بسیاری به پدر بزرگوارش امام حسن ‏علیه السلام داشت به طوری که امام حسین (ع ) را به یاد برادرش می انداخت. چهره حضرت قاسم بسیار زیبا و دل ‏انگیز بود و او را به پاره‏ ی ماه یا ستاره‏ ی زیبا تشبیه می کردند. شب عاشورا، امام حسین(ع) به اصحاب فرمود:فردا همه ی شما کشته خواهید شد، قاسم(ع) نزد عمویش آمد و عرض کرد:عمو جان من هم فردا کشته خواهم شد؟ امام او را به سینه اش چسباند و فرمود:مرگ در نظر تو چگونه است؟ قاسم(ع) جواب داد:از عسل شیرین تر است. امام به او فرمود:تو بعد از بلایی عظیم کشته می شوی و عبدالله شیرخوار هم شهید می شود. بعد از آن که قاسم ع از امام حسین ع اذن جهاد گرفت ، راهی میدان شد . حمیدبن مسلم نقل می کند:پسری را دیدم که برای جنگ از خیمه ها بیرون آمد، گویی رخسارش همچون پاره ی ماه بود، شمشیری در دست و پیراهن و شلواری بر تن و نعلینی در پای خود داشت که بند یکی از آنها پاره شده بود و فراموش نمی کنم که بند نعلین چپش بود... سپس عمروبن سعد بن نفیل اَزُدی گفت:به خدا سوگند به این پسر حمله می کنم، گفتم سبحان الله این چه قصد و اراده ای است که نموده ای؟ این گروهی که پیرامون او را فراگرفته اند، برای او بس است آن مرد گفت:سوگند به خدا، بر او می تازم. پس بر قاسم (ع) تاخت تا آنگاه که شمشیری بر فرق مبارک آن مظلوم زد و سر او را شکافت.💔