🔴 خر مفت و زن زور مردي بازنش که سوار بر خر بود به آسياب مي‌رفتند. سر راه مرد كوری دیدند. زن تا مرد كور را ديد با التماس به شوهرش گفت: «اين مرد كور را سوار برخر کن گناه دارد...مردبه اجبار قبول كردو كور را بغل كرد و روي خر، پشت زنش گذاشت. بعد از چند قدم مرد كوردستي به كمر زن كشيد و گفت: «ببينم پيرهنت چه رنگه؟» زن گفت: پيرهنم گل گليه بعد مرد كورگفت: «تنبونت چه رنگه؟» زن گفت: «سياهه» بعد دستش را روي شکم زن کشید و گفت .... ♨️ادامه داستان 👇👇 ♨️ادامه داستان👇👇 https://eitaa.com/joinchat/67371232C75c02aaf21 کپی بنر حرام