جز در هوای صحن تو گریان نمی‌شود ابری که بغض کرده و باران نمی‌شود در چشم زائران تو این اشک شوق چیست؟ حرف نگفته‌ای‌ست که پنهان نمی‌شود عالیجناب! این دل سرگشته‌ی غریب تا نذر توست بی سر و سامان نمی‌شود سرّ چهارده عددی ای کمال دین بی حبّ تو کسی که مسلمان نمی‌شود جز در حریم مِهر تو ای مهربان‌ترین جایی گدا مجاور سلطان نمی‌شود مثل دخیل، بغض گره خورده‌ی دلم جز بر ضریح، دست به دامان نمی‌شود مادر! بدون ترس رهایش کن و ببین کودک میان صحن هراسان نمی‌شود قلبم کبوتری است که جلد حرم شده دردی‌ست درد عشق که درمان نمی‌شود @rezaaboozari