هدیه به حضرت زهرا صلوات
تصنیف زمزمه روضه حضرت زهرا
شعر رضا نصابی
به نفس کربلایی سید مجید براشکی
وای زجور این زمانه
می کشد شعله زبانه
گویی قیامت شده برپا در خانه
دختر احمد را زنند وحشیانه
می زند قنفذ
با تازیانه
می زند مغیره
بی بهانه
مانده حیدر.
مانده حیدر
بی کس و تنها خدا در زمانه
وای ازاین غم. وای از این غم.
چشم عالم گشته گریون
میخ درب و لکه ی خون
هق هق گریه نفسش را بریده
از ماتم فاطمه گردیده خمیده
می زدش فریاد
در بین کوچه
همسرش افتاد
در بین کوچه
کس ندیده.
کس ندیده
داغی که حیدر میونه کوچه دیده