•° بسم ربّ مسیرے را شروع کردے قلم به دست گرفتے نوشتے، خواندے، پاره کردے و هزار راه و بیراهه را زیر پا گذاشتے و اکنون خسته و رنجور نشسته اے به کنجے به امید وصال قلهٔ موفقیت اما دیگر خسته اے و بار سنگینِ‌ نشدن‌ها، که مثل سنگ ریزه و تخته سنگ بر سر راهت سبز مے‌شوند؛ رمق از پاها، شوق از قلب و شور و حرکت از قلمت برده است. رقیب راه زیاد است و رفیق راه شاید کم... پراکندگیےها به چشمت می‌آیند خودت تنها نیستے و مثل تو خسته کمابیش در این راه هست. و تنها راه فتح آن بلندا جمع بودن و باهم پیش رفتن است تا صعود باشکوه باشد و موثر. دست در دست هم گذاشته و با شوقے که در قلب‌ها دوباره جان گرفته به یکدیگر نوید پیروزے را مے‌دهید به شرط استمرار و برنگشتن از راه؛ هم‌پیمان مے‌شوید و رسالت حفظِ این صبر هم به دوشتان اضافه شده. هر چه به قله نزدیک‌تر مے‌شوی راه باریک‌تر؛ پرتگاه‌ها عمیق‌تر و خطر سقوطے مرگبار بیشتر است، گاهے فقط یک بیقرارے و لغزش کوچک زیر پا را خالے مے‌کند و همه‌ے توشه‌ات، شاید همراه خودت به دست باد و به عمق دره برود....