👤 استاد علی صفایی حائری ✍در همين شب‏هاى ماه رمضان، كه ما دور هم مى ‏نشينيم و مى ‏گوييم ماه رمضان آمد. بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم، ولى مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است، ولى نه براى تطهير، كه براى بازى! وقتى بچه بوديم، مخصوصا نزديك عيد كه مى ‏شد، ما را به حمام می فرستادند. چند تا بچه بوديم، بدجنس و بازى ‏گوش. گاهى سه ساعت در حمام مى ‏مانديم؛ آن هم حمام ‏هاى قديمى كه خزينه داشت. همديگر را مى‏ زديم و پوست همديگر را مى ‏كنديم و صاحب حمامى چقدر ما را دعوا مى ‏كرد! بعضى وقت‏ها هم بيرونمان مى ‏كرد، ولى وقتى مى ‏آمديم خانه، پشت گوش‏ها و پاهامان همه كثيف مانده بود. مادر ما هم كه خيلى دقيق بود، پشت گوش‏ها و آرنج ‏هاى ما را نگاه مى ‏كرد و مى ‏پرسيد: اينها چيه؟! ما را تنبيه مى ‏كرد و گريه مى‏ كرديم. ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير و نظافت نبوديم؛ برای همین پاکیزه نشده بودیم. رمضان ‏ها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته‏ ايم و بازی کرده و جدّى نبوده ‏ايم. ماه رمضان كه شهر طهور، شهر تمحيص، ماه طهارت و پاک شدن از آلودگی گناهان، ماه شستشو است، اما ماه شستشوى ما نبوده است! 🆔@river1399