🏴🏴🏴 🍃◾ *خرابه شام* ◾ این روزها در گوشه خرابه‌ای، بی‌قراری یک دختر سه ساله، قرار از دل بی‌قرارمان ربوده است ... ◽ صدای دلخراش گریه‌هایش، قدم‌های کوچک تاول زده‌اش، بازوان تازیانه خورده‌اش ... ◾ چشم‌های اشکبار و دل نازک و بی‌قرارش، قلبمان را به آتش می‌کشد ... ◽دل کوچکش بیش ازاین تاب جدایی ندارد، پس می‌گرید ومی‌گرید ومی‌گرید، و با همین اشک‌ها و گریه‌ها، دل را به قرار می‌رساند ✨ تا نگرید ابر کی خندد چمن ✨  تا نگرید طفل کی جوشد لبن ◾ اما به جای آنکه خود در آغوش پدر جای گیرد و دست نوازش پدر گیسوانش را شانه بزند... ◽خود، سر از تن جدای پدر را در آغوش می‌گیرد و آنقدر می‌نالد و می‌گرید تا روح از کالبد نهیف و آزرده‌اش جدا می‌گردد 💠 *اما با قامت کوچک و خمیده‌اش درس‌های بزرگ معرفتی را به عالم آموخت و امروز با همه عظمت و جایگاه و حرمتی که در پیشگاه الهی دارد با همان دست‌های کوچکش گره‌های بزرگ زندگی‌ها را باز می‌کند* ✨ *زیرا که او دردانه‌ی شیرین زبان اباعبدالله رقیه خاتون است* 💠 وبه ما آموخت اگر حقیقتا طالب چیزی هستی، برای بدست آوردنش باید هر چه در توان داری جد و جهد کنی حتی از جان بگذری ✨ جانفشانی بکن ار میطلبی جانان را ✨ کس به جانان نرسد تا نفشاند جان را @rkhanjani