سرمايه زن‌هاي پير از کارافتاده است. مگر انسان با آرزو زنده است؟! به اميد زنده است نه به آرزو. به زنده است نه به تمنّي. «أَشْرَفُ الْغِنَی تَرْكُ الْمُنَی»؛ آرزو اين است که مبادي فراهم نيست، مسائل فراهم نيست، علل فراهم نيست، دل او مي‌خواهد فلان چيز را داشته باشد، دل او مي‌خواهد به فلان مقام برسد. بدون درس و بحث و جان کَندن که انسان عالم نمي‌شود. بدون تلاش و کوشش که انسان به جايي نمي‌رسد. مُنيه و آرزو را در روايات فرموند اين سرمايه زنان پير از کار افتاده است. «رجاء»؛ يعني اميد که مطلبي ديگر است. «رجاء» برای کسي است که مبادي دارد، منابع دارد، مباني دارد، دنبال کار راه افتاده، اميدوار هم هست. فرمود: «أَشْرَفُ الْغِنَی تَرْكُ الْمُنَی»، زنده به باشيد نه به . الآن کسي که مزرعه‌اي ندارد کشاورزي نکرده، کِشتي نکرده، آبياری نکرده، اين شخص اگر منتظر درآمد خوب باشد، اين را مي‌گويند آرزو. اما اگر همه کارها را کرده منتظر است باراني بيايد بازار مناسب داشته باشد، اين را مي‌گويند اميد. آن کسي که مزرعه دارد، کاری کرده، بذرافشاني کرده، آبياری کرده، او رجا دارد. اما کسی که هيچ کاری نکرده، مي‌گويند منيه دارد، تمنّي دارد. فرمود: شريف‌ترين بي‌نيازي اين است که انسان از آرزو خود را منزه کند. - آیت الله جوادی آملی @rohama_ir