🌸🌿🦋🌿
🌿🌸🌿
🦋🌿
🦋
#رمان_لبخند_بهشتی 🦋 🌿
🌸نویسنده: میم بانو🌸
🌿
#قسمت_صد_بیست_چهارم
#بخش_اول
از ادامه شروع به خواندن میکنم
《از این حرفا بگذریم ، میدونم آدم خوبی نیستم ، میدونم آدم بدی هستم ، ولی هنوز اونقدر بد نشدم که بخوام زندگی مشترک ۲ نفر که عاشق هم هستن رو به هم بزنم . به نظرم به اندازه کافی هم تو اذیت شدی ، هم پدرت .
یه چیزیو دلم نمیخواد بگم ولی علارقم میل باطنیم میگم ، یکی از دلایلی که باعث شد دیگه اذیتتون نکنم و از ایران برم خودم بودم .
آدم وقتی کسی رو اذیت میکنه خودشم اذیت میشه ، اینکه مجبور بودم بی خوابی بکشم تا نقشه بکشم تو رو اذیت کنم ، اینکه مجبور بودم ادعای عاشقی کنم در صورتی ازت متنفر بودم ، اینکه مجبور بودم به نازنینی که واقعا قابل تحمل نبود محبت کنم ، همش برام سخت بود ، خیلیم سخت بود . هیچی از زندگی نمی فهمیدم فقط فکر و ذکرم اذیت کردن تو بود .
فقط امیدوارم دیگه نه تو و نه پدرتو ببینم ، چون قول نمیدم دوباره اذیتتون نکنم . 》
نامه را میبندم و سرم را به صندلی تکیه میدهم .
پس هنوز امیدی به درست شدن شهروز هست .
چون هم به قول خودش آنقدر بد نشده که زندگی ما را به هم بزند و هم به این پی برده که در ازای بدی کردن باید تاوان بدهد .
نامه را میبندم و در سطل آشغال کناز میز پرت میکنم ،
ترجیح میدهم شهروز را برای همیشه فراموش کنم ، انگار که شهروز فقط خواب بوده و حالا من از این خواب تلخ بیدار شدم .
تنها خوبیش این بود که درس عبرت گرفتم و فهمیدم باید مشکلاتم را با خانواده ام درمیان بگذارم .
با صدای پیام موبایل آن را از روی میز برمیدارم .
با دیدن نام سجاد روی صفحه بی اختیار لبخند میزنم و پیام را باز میکنم
《اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من ، دل من داند و من دانم و دل داند و من》
میخندم و پیام را مجزا میخوانم .
معلوم نیست این وقت شب برای چه بیدار است .
برایش شروع به نوشتن میکنم
《چرا این وقت شب بیداری ؟》
چند لحظه بعد پاسخ میدهد
《خودت چرا این وقت شب بیداری ؟
داشتم یه سری از کارامو انجام میدادم طول کشید مجبور شدم بیدار بمونم .
وسط کارم یهو دلم برت تنگ شد .
اینو فرستادم که صبح پاشدی پیاممو خوندی خوشحال شی با انرژی روزتو شروع کنی .》
بلند میخندم . حتی به فکر بیدار شدنم هم هست .
با صدای اذان موبایل را خاموش میکنم و برای وضو از اتاق خارج میشوم
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
&ادامه دارد ...
🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿🦋🌿🌸🌿
📚
@ROMANKADEMAZHABI ❤️
eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1
❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌
↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻
@repelay