صبح زود از خانه بیرون زدم. با رفتار دیشبم شرمنده مریم خانم و بهراد شده بودم. آنقدر شرمنده بودم که دلم نمیخواست تا چند روز با آنها رودررو شوم. وارد داروخانه شدم. صادق مشغول حرف زدن با دکتر سلیمانی بود. هنوز همکاران خانم به سر کار نیامده بودند. _سلام. صبحتون بخیر دکتر سلیمانی با خوشرویی جوابم را داد. صادق سربه زیر و خجل گفت _صبح شما هم بخیر. خانم فروتن میشه چند لحظه وقتتون رو بگیرم. میخواستم بهانه بیاورم و قبول نکنم ولی با حرفی که دکتر سلیمانی زد،دیگر چیزی نگفتم. _تا شما دونفر حرف می‌زنید من برم انبار دارو موجودی بگیرم. صادق روی صندلی نشست و به من هم تعارف کرد چند دقیقه بنشینم. با اکراه سر جای خودم نشستم . در دل دعا می کردم بیماری سر برسد و وقتی برای حرف زدن نماند ولی شانس با من یارنبود. _دیشب مریم خانم تماس گرفتند و گفتند شما جوابتون منفی بوده. میشه بپرسم چرا؟ در جوابش چه باید می‌گفتم؟اصلا چه دلیلی داشتم جز اینکه دل در گرو مردی دیگر داشتم که از قضا میخواست به زودی شوهر خواهرش شود. _خواهش میکنم دلیلتون رو بگید. من از دیشب خیلی فکر کردم ولی به هیچی نرسیدم. از دیشب خواب به چشمم نیومده. _من کلا قصد ازدواج ندارم وگرنه در شما هیچ عیبی وجودنداره و ممکنه آرزوی خیلی ها باشید. مطمئنم با کسی دیگه ازدواج کنید خوشبخت میشید. _دلارام خانم، دل آدمها کاروانسرا نیست که امروز عاشق یکی بشن و فردا عاشق یکی دیگه.عشق موهبت الهیه. انسان فقط یکبار عاشق میشه . مستأصل نگاهم کرد _تا کی صبر کنم تا شما نظرتون در مورد ازدواج عوض بشه ؟تا هرزمانی که شما بگید من صبر می‌کنم ولی از من نخواین که کلا این عشق رو فراموش کنم. _متاسفم . من جوابم منفیه. واقعا هیچ راهی نیست.اطفا بیشتر از این منو شرمنده خودتون نکنید. با ناراحتی کیفش را برداشت و بدون هیچ حرفی رفت. وقتی خودم تکلیفم با دلم مشخص نبود چگونه میتوانستم به او وعده سرخرمن بدهم . ناجوانمردانه بود .باید همین اول کاری، تیشه به ریشه این عشق میزدم تا کمتر اذیت شود. تا ظهر خودم را با حرف زدن با مردم سرگرم کردم و در برابر نگاه پرسوال دکتر سلیمانی سکوت کردم. برای عصر مرخصی گرفتم و سریع به خانه برگشتم فقط یک خواب میتوانست آرامش از دست رفته ام را به من برگرداند. بدون آنکه چیزی بخورم تن خسته ام را روی تخت رها کردم.سرم به بالشت نرسیده به خواب رفتم. ╭ 📚 @ROMANKADEMAZHABI ❤️ eitaa.com/joinchat/1928331276C0b0ef4cbc1 ❌❌ کپی رمانهای کانال رمانکده مذهبی بدون اجازه اشکال دارد❌❌ ↪️ کانال رپلای(دسترسی آسان به قسمت اول دیگر رمان ها وpdf رمان های ما)👇🏻👇🏻 @repelay