🌹پارت77🌹 ا بود در بازگشت پنج ليوان آب رو بخورد شبنم خانم خواهيم داد ! بعد به من اشاره كرد كه بريم . فرنوش پرسيد چي شده كه كاوه گفت مادر يكي از دوستامون حالش بده . از همه خداحافظي كرديم . همه ناراحت و پكر بودن كه ماها مجبور بوديم بريم . از خونه كه بيرون اومديم پرسيدم : -چي شد كاوه ؟ كاوه – مادر زن به اين ميگن ها ! آفرين واقعا آفرين ! مادر زن فهميده ايه ! همونطور نگاهش كردم از حرفهاش سر در نمي آوردم . كاوه – ببين بهزاد ، اون مادر زني خوبه كه قبل از عروسي دختر بميره . -معلوم هست چي ميگي ؟ زده به كله ات ؟ كاوه – بهترين جاي بهشت زهرا براش يه قبر دو نبش مي خرم . يه سنگ قبر براش ميدم بندازن خودش حظ كنه ! ميدم روش بنويسن تاريخ تولد : فلان . تاريخ فوت : بسيار بموقع . فقط نگاهش ميكردم . داشت سوار ماشين مي شد و اين چيزها رو برا خودش مي گفت : كاوه – ميدم زيرش اين شعر رو بنويسن : مادر زن من رفتي به وقتش بگذشته ز من روزهاي سختش نام تو بود هميشه در ياد چون قبل عروسي رفتي تو بر باد ختم ت بگيرم چه آبرو مند داماد توام كاوه برومند . از حرفهاش خندم گرفته بود . بهش گفتم : -اين شعرها رو كجا ياد گرفتي ؟ كاوه – خودم گفتم . -طبع شعرت هم گل كرده ! حالا اين يكي رو واسه كي گفتي ؟ كاوه – براي مادر فريبا خانم . خدابيامرز نيم ساعت پيش فوت كرد . -مادر فريبا مرد ؟ راست ميگي؟ بيچاره ! فريبا بود زنگ زد ؟ كاوه – آره طفلك خيلي ناراحت بود و همش گريه مي كرد . تازه متوجه حرفهاش شدم كه يه دقيقه پيش ميگفت شدم . -كاوه ، مرده شور تو ببرن . تو چقدر سنگ دل و بي احساسي . اون بيچاره مرده و تو اون حرفها رو ميزدي و براش شعر مي گفتي ؟ از خودت خجالت بكش . واقعاً فكر ميكني آدمي ؟ كاوه – مگه چي گفتم ؟ -همون ها كه گفتي . كاوه – بده مي خوام براش ختم بگيرم ؟ بده مي خوام قبر بخرم ؟ بده براش ميخوام يه سنگ قبر خوب سفارش بدم ؟ ميدوني سنگ قبر چنده ؟ -اينها بد نيست اما اون شعر چي ؟ كاوه – استعداد شعر داشتن كه دست خودم نيست . يه دفعه شعر مياد . -منظورم اينه كه تو خوشحالي از اينكه مادر فريبا مرده ؟ كاوه – تو بدت مي آد الان بهت خبر بدن مادر فرنوش مرده ؟ -آره بدم مياد . دلم نمي خواد مادر كسي كه دوستش دارم و مي خوام باهاش ازدواج كنم بميره . كاوه – بسيار خوب . منم برات دعا مي كنم كه تا اخر عمرت هر روز دو سه ساعتي چهره دوست داشتني مادر زنت رو ببيني ! ايشالله وقتي هم مردي ، تو اون دنيا با روح مادر زنت محشور بشي . واقعا باعث خوشحالي يه كه يه داماد اينقدر به مادر زنش علاقه داره ! قابل تقديره ! خندم گرفت و گفتم : -اون طوري كه ديگه نه ! روزي دو سه ساعت كه نميشه آدم مادر زنش رو ببينه . كاوه – بدبخت ! بعد از ازدواج ماهي دو سه دقيقه اش هم درد آوره !!! دوباره خندم گرفت و گفتم : -حالا حركت كن ، اون طفلك الان اونجا تنهاس . كاوه – پس نتيجه چي شد ؟ همون كه من گفتم ؟ -واقعاً تو ديگه چه موجودي هستي ؟ كاوه – يه موجود ديو سيرت و پليد با ايده هاي جالب و دوست داشتني . حركت كرديم . كاوه – احساس مي كنم كه تو ته دلت به من حسوديت ميشه . قربون خدا برم . نه مادر زن دارم نه پدر زن و نه رقيب ! عوضش تو همه اينا رو داري ! وضعت خيلي خوبه ها ! -طفلك فريبا چه حالي داره . كاوه – باور كن تو من نيستي بفهمي كه من چه حالي دارم . اينو گفت و يه لبخند شيطاني زد ! -حالا ابليس كيه ؟ كاوه – من خندم گرفت . كاوه – بابا تا اونجا كه تونستم كمك شون كردم تو بهترين بيمارستان بستريش كردم . حالا هم مواظب دخترشم و نمي ذارم آب تو دلش تكون بخوره . ديگه مردن كه دست من نيست ! ابليس هم هستم ولي آدمكش نيستم عمر اون خدا بيامرز تا همين قدر بوده . منكه نكشتمش حالا يه شوخي كردم . جدي كه نگفتم . اينا رو گفتم يه خورده بخنديم دلمون واشه ! گه فريبا بفهمه واسه مادرش شعر گفتي ؟ كاوه حالا نري دهن لقي كني و چيزي بهش بگي ها شوخي كردم ديوونه وگرنه تو خودت ميدوني كه جون من بود و جون مادر زنم ! از چشمهام بيشتر دوستش داشتم ! خبر مردنش رو كه شنيدم ، به جون تو تمام چيزهاي دنيا رو انگار ريختن تو دل من !حتما تمام خوشي هاي دنيا رو كاوه با خنده گفت -خاك تو گور بد ذات بي شرم ت كنن ! ميگم به جون تو به جون عمه ات كاوه به جون عمه ام راست ميگم . تازه ما چند وقت ديگه دكتر ميشيم . دكتر كه نبايد دل نازك باشه -من تا حالا دكتري نديدم كه مريضش بميره و اون شعر بخونه و شادي كنه ! كاوه اين دكتر فرق ميكنه . اين يكي متخصص شادي و نشاطه ! داروهايي هم كه تجويز ميكنه ، رقص و آواز و خنده اس ! دكترش قرطي يه ! ساز زنه ضربي يه ! ميخوام يه مطب سر چهار راه سيروس واز كنم ! اسمش رو هم ميذار"مطب شادماني " هره كره درماني زير نظر دكتر كاوه برومند ! متخصص قر و قنبيله و اطوار ! لطفا با بشكن وارد شويد اصلا تو چيكار به كار من داري هر وقت مادر زن خودت مرد ، تا ي